نگاهي به تاريخچه سياسي حكمرانان آل مذكور (رحمه الله علیه)
در بوشهر
مقدمه:
هدف مقاله حاضر، بيشتر معرفي و ارائه چارچوب نسبتاً فشرده اي از تاريخ مختصر سياسي 120 ساله حكومت آل مذكور بر بوشهر (1272 – 1150 هـ ق / 1855 –
1737 م)، و آشنايي با نقش و جايگاه اين خاندان در تاريخ معاصر است . لذا
در پردازش موضوع توجه عمده اي به تاريخ نقلي و در عين حال تطبيقي روند
ظهور و حكمراني تا سقوط اين خاندان دارد . با وجود اين به مقتضاي حال ،
تحليلي مختصر و بعضاً اشاره گونه يا همراهي موضوعات مورد بحث مطرح شده است
. تحليل مختصر و اشاره وار بدان جهت بوده كه موجب پيچيدگي موضوعات و
انحراف از هدف اصلي - يعني ارائه چارچوب تاريخچه سياسي آل مذكور- نگردد .
همچنين اين نوشتار كوشش دارد در بردارنده تاريخ تطبيقيِ مختصري از مسائل و
رويدادهاي مرتبط با تاريخچه سياسي خاندان مذكور نيز باشد . به عبارتي سعي
شده تا به صورت تطبيقي، ارتباط منطقي چهار موضوع تاريخي ، يعني ارتباط
سياسي ، اقتصادي و نظامي آل مذكور در منطقه بوشهر ( به عنوان محور اصلي)
با حكومت هاي وقت ايران و نيز با منطقه عمومي خليج فارس و همچنين با
انگليس قدرت برتر زمانه در منطقه، بررسي و مشخص گردد.
لازم
به ذكر است اگر چه در منابع و متون تاريخي از افشاريه تا قاجاريه به شكل
پراكنده و ناقص از خاندان مذكور، نام و يادي شده است، اما در حال حاضر
تقريباً تنها منبع تفصيلي - تحليلي تاريخ آل مذكور ، كتاب «چالش براي قدرت و
ثروت در جنوب ايران» نوشته گرومون استفان راي است كه توسط مترجم توانمند
بوشهري آقاي حسن زنگنه به فارسي ترجمه شده است.1
استفان
راي متخصص زبده مسايل ايران در وزارت امور خارجه آمريكا و از تحليل گران و
طراحان سياست ايالات متحده در مورد ايران مي باشد. كتاب استفان راي در
واقع رساله دكتراي مؤلف است كه در دانشگاه هاپكينز در سال 1985 م از آن
دفاع كرده است. نويسنده بيشتر با استناد و استفاده از منابع انگليسي
خصوصاً گزارش هاي موجود در آرشيو وزارت خارجه انگليس وايندياآفيس و
سفرنامه هاي متعدد انگليسي، اطلاعات بكر و ناگفته اي از تاريخ جنوب ايران و
خليج فارس
1 –
گرومون استفان راي: چالش براي قدرت و ثروت در جنوب ايران از 1750 تا 1850
ميلادي، ترجمه حسن زنگنه. چاپ اول. مؤسسه نشر همسايه،
قم، 1378.
قم، 1378.
كه در ديگر منابع فارسي مطرح نشده اند، ارائه مي دهد.
در
هر حال پرداخت تفصيلي و تحليلي به تاريخ خاندان مذكور، دقت و فرصت بيشتري
را مي طلبد و اميد است كه اين مهم در آينده اي نزديك انجام پذيرد.
دوره
حكمراني 120 ساله آل مذكور (1272 -1150 هـ ق / 1855- 1737 م) بر بوشهر و
بخشي از خليج فارس، مصادف و مقارن با نيمه دوم حكومت نادرشاه افشار ( 1160
- 1148 هـ ق ) و تلاش وي براي احياء اقتدار و تثبيت قدرت ايران بر خليج
فارس ، همچنين طول دوره زنديه ( 1209 - 1163 هـ ق) به ويژه عصر كريم خان
زند كه اوج سيادت ايران بر خليج فارس بود ، و نيز مصادف با نيمه اول حكومت
قاجار (1272 - 1210 هـ ق) مي باشد.
با
سقوط صفويه در 1135 هـ ق و حكومت موقت افغانان بر ايران ، چندي كشور صحنه
هرج و مرج شد و به تبع آن اقتدار ايران بر خليج فارس نيز به شدت تضعيف
گرديد. به زودي نادر (1160 - 1148 هـ ق) موفق گرديد ثبات حكومت مركزي و
امنيت مرزهاي شرقي، شمالي و غرب ايران را تأمين كند. اما اوضاع در منطقه
خليج فارس به ويژه سواحل و جزاير متعلق به ايران به وسيله تحركات مدعيان ،
ياغيان و حتي راهزنان دريايي، همچنان ملتهب بود. با آغاز تلاشهاي نادر در
سركوب ياغيان بنادر و سواحل خليج فارس به تدريج اقتدار پيشين ايران بر
خليج فارس احيا گرديد. در راستاي تثبيت قدرت ايران در خليج فارس ، پايگاه
دريايي نيرومندي در بوشهر تأسيس شد . با ايجاد پايگاه قدرتمند دريايي در
بوشهر توسط نادر و تفويض حكومت بحرين و بوشهر به همراه فرماندهي پايگاه
دريايي به شيخ ناصر خان ابومهيري، خاندان مذكور نيز در گوشه اي از تاريخ
ايران معاصر ظهور يافتند. پس از نادر، كريم خان زند ( 1193 - 1163 هـ ق)
هنگامي به قدرت رسيد كه خليج فارس عرصه رقابت شديد دولت هاي قدرتمند
اروپايي همچون هلند، فرانسه و انگليس بر سر مناطق نفوذ اقتصادي و تجاري
شده بود. كريم خان در سياست خارجي با درك اهميت اقتصادي و نظامي خليج فارس
به عنوان يكي از منابع عمده درآمد كشور، و پيوند آن با ادامه حيات سياسي
حكومت زند- با مركزيت شيراز در جنوب ايران- توجه مضاعفي بر سواحل و جزاير
جنوب ايران به ويژه خارگ و بوشهر معطوف كرد. كريم خان به منظور تثبيت هر
چه بيشتر قدرت و توسعه دامنه اقتدار ايران بر تجارت و اقتصاد خليج فارس،
پس از تصرف بصره ، ثقل كل تجارت و اقتصاد دريايي ايران در جنوب را در بندر
بوشهر و به دست خاندان مذكور، متمركز ساخت. كريم خان به زيركي توانست در
رقابت با دول اروپايي به ويژه انگليس ، برتري و حاكميت ايران بر خليج فارس
را با قدرت اثبات و اعمال نمايد . موضوع برتري اقتدار ايران، تنش هايي را
در روابط سياسي و تجاري با انگليس1 و تلاش انگليس براي تصاحب اقتدار اقتصادي ، نظامي و سياسي در خليج فارس 2-
كه ساليان سال براي آن برنامه ريزي كرده بود- را موجب گرديد. ادامه
كوشش هاي انگليس براي تصاحب اقتدار بر خليج فارس، به دوران حكومت قاجار
نيز كشيده شد. با سقوط زنديه و تأسيس حكومت قاجار در 1210 هـ ق ، و انتقال
مركز حكومت از شيراز به تهران ، كانون اصلي امور سياسي ، تجاري و نظامي
كشور نيز از جنوب به شمال ايران منتقل گرديد. با وجود اين ، خليج فارس و
مركز آن بوشهر همچنان يكي از عمده مراكز تأمين درآمد حكومت قاجار به حساب
مي آمد. فتحعلي شاه( 1250 - 1212 هـ ق ) همچون آقا محمد خان، در اجراي
سياست يكپارچه سازي كشور و تثبيت حاكميت قاجار بر ايران، سعي وافري به
منظور تسلط و اِعمال حاكميت بيشتر بر حكمراني منطقه بوشهر ( به عنوان مركز
خليج فارس) از خود نشان داد. از آنجا كه آل مذكور منصوبين افشاريه و
زنديه در حكمراني بوشهر بودند، چندان محل اعتنا حاكميت قاجارها واقع نمي
شدند. اين موضوع و پاره اي ملاحظات ديگر بر مناسبات قاجارها با حكام آل
مذكور تأثيرات قابل توجهي گذارد. جايگاه خاص تجاري نظامي بوشهر به عنوان
يكي از مراكز عمده تأمين درآمد كشور و پايگاه تسلط بر خليج فارس، سبب شد
تا قاجارها تلاش تدريجي و مستمري را در جهت كنار زدن آل مذكور از
حكمراني بوشهر از طريق فرمانروايان قاجاري فارس به خرج دهند. ديدگاه خاص
قاجارها نسبت به آل مذكور به اضافه عوامل ديگر داخلي همچون روش و منش
استبدادي برخي حكام آل مذكور و رقابت اين خاندان با خان نشين هاي حوزه
بوشهر، و نيز عوامل خارجي به ويژه نقش سياست انگليس در منطقه خليج فارس،
دست به دست هم داد و سرانجام باعث فروپاشي حكمراني آل مذكور در سال 1272
هـ ق / 1855 م گرديد.
1 – رك، عبدالحسين نوايي: كريم خان زند. چاپ چهارم. مؤسسه انتشارات امير كبير، تهران، 1376،صص 140-134، به نقل از رستم التواريخ.
2 –
رك، عبدالاميرامين: منافع بريتانيا در خليج فارس. ترجمه علي رجبي يزدي.
چاپ اول. مؤسسه انتشارات اميركبير، تهران ، 1370. همچنين، وادالا:
خليج فارس در عصر استعمار. ترجمه شفيع جوادي. چاپ دوم. كتاب سحاب، تهران، 1364.
خليج فارس در عصر استعمار. ترجمه شفيع جوادي. چاپ دوم. كتاب سحاب، تهران، 1364.
با
اين توضيح ، و با توجه به نقش و جايگاه آل مذكور در دوران حكمراني بر
بوشهر به عنوان نماينده حاكميت وقت ايران در منطقه خليج فارس ، و حضور و
نقش اين خاندان در برخي از مهمترين رويدادهاي تاريخ ايران معاصر، و نيز
تأثيرات وجودي حكمراني آل مذكور بر كيفيت مناسبات خارجي ايران به ويژه در
منطقه خليج فارس ، اهميت شناخت و معرفي اين خاندان را ضروري و آشكار مي
سازد. بنابراين ارائه تاريخچه سياسي آل مذكور ، مي تواند به عنوان مقدمه
اي براي آشنايي با نقش و جايگاه اين خاندان در تاريخ ايران معاصر محسوب
شود.
موضوع
ديگر آنكه در اجراي شيوه تاريخ نقلي و تطبيقي منظم و مرتب حوادث ، ارائه
ترتيب زماني رويدادها، بديهي مي نمايد. بدين منظور براي سهولت در آشنايي با
تاريخ وقايع، سعي شده با شيوه هاي علمي تطبيق تقويم به ويژه با استفاده
از منابع ارزشمند گاهشماري ( مانند گاهشماري ايراني براي 5421 سال)1
، و نيز مراجعه به برخي متون و منابع اصلي دوره هاي مورد بحث، رويداد ها و
شخصيت ها بر اساس ترتيب زماني و منطقي ، معرفي و مطرح گردند.
با پوزش از كاستي هاي اين مقاله، اميد است كه خداوند متعال همه اصحاب پژوهش را پيروز و مؤيد بدارد.
1 –
احمد بيرشك: گاهشماري ايراني (ادامه گاهنامه تطبيقي سه هزار ساله براي
5421 سال). با همكاري سهيلا شمس الله. چاپ اول. بنياد دانشنامه بزرگ
فارسي، تهران، 1380.
خاندان مذكور :
از آل مذكور چهار تن به حكمراني بوشهر رسيدند كه به ترتيب عبارتند از :
1 – شيخ ناصرخان ابومهيري ( 1203-1150 هـ ق / 1788 - 1737 م)
2 – شيخ نصر اول كبير (1222- 1203 هـ ق /1807 - 1789 م)
3 – شيخ عبدالرسول خان (1248-1222 هـ ق / 1832- 1807 م)
4 – شيخ نصردوم (1272 – 1248 هـ .ق / 1855 – 1832 م)
1 – شيخ ناصرخان ابومهيري ( 1203-1150 هـ ق / 1788 - 1737 م):
تاريخ حكومت اولين فرد از اين خاندان يعني شيخ ناصر ابومهيري، با ايجاد شهر جديد بوشهر در زمان نادرشاه افشار (1160 –1147 هـ ق) ، آغاز مي گردد.
شيخ ناصر از طايفه ابومهير) AI,BU MAHAIR) مسقط (عمان)1 ، و به قول كازروني، از " بر عربستان"2
، مقارن پادشاهي نادرشاه از ديار خويش مهاجرت كرده و در ريشهر ( 2 فرسخي
جنوب شرق بوشهر كنوني) سكني گزيد. نادرشاه، وي را به دليل مهارت دركشتي
سازي و آشنايي به فن دريانوردي به عنوان ناخداباشي كشتي هاي نادرشاهي در
خليج فارس تعيين كرد. در 1150 هـ ق / 1737 م شيخ ناصر به دلايلي چند از
ساكنين ريشهر رنجيده خاطر شد و به دهكده ليان واقع در جنوب شبه جزيره
بوشهر كنوني، كوچ كرد. ليان تا اين زمان دهكده اي بيش نبود و غالب سكنه آن
ماهيگير و تجارت پيشه بودند. تا اينكه در همين سال 1150 هـ/ 1737 م ، طرح
" شهر جديد" توسط شيخ ناصر ريخته شد. به تدريج اهالي آبادي ريشهر نيز به
بندر بوشهر نقل مكان كردند. ديري نگذشت كه بندر بوشهر، مركز نيروي دريايي
ايران در خليج فارس گرديد. نادرشاه علاوه بر تشكيل نخستين نيروي دريايي (
به وسيله لطيف خان ، دريا بيگي نادر) ، دستور تأسيس كارگاه كشتي سازي نيز
به سرپرستي " جان التون" انگليسي در بوشهر داد. به دليل مشكلات فراوان از
جمله فقدان الواركافي، كارگاه كشتي سازي بعدها به صورت تعميرگاه كشتي
درآمد. بدين ترتيب از اين به بعد بوشهر به عنوان يكي از بنادر مهم خليج
فارس گرديد.
1– رك، ويلم فلور: صنعتي شدن ايران و شورش شيخ احمدمدني، ص 197.
2 – محمد ابراهيم كازروني: تاريخ بنادر و جزاير خليج فارس، ص 47..
از
مهمترين وقايع دوران شيخ ناصر، تصرف مجدد بحرين توسط ايران و نيابت حكومت
شيخ ناصر بر آنجاست. بحرين تا زمان صفويه تحت حكومت ايران بود و از جانب
دولت ايران نايبي بر آنجا حكومت مي كرد. تا اينكه در 1151 هق / 1738 م سيف
پسر سلطان (امام مسقط يعني احمد بن سعيد، سرسلسله آل بوسعيد 98-1162 ه ق /
83-1749م) بحرين را متصرف شد و به قتل عام پرداخت. سال بعد يعني 1152 ه
ق، محمد تقي خان بيگلربيگي فارس و كلبعلي خان از جانب نادرشاه مأمور تنبيه
سيف شدند. آنان پس از مقتول ساختن سيف در مسقط، نيابت حكومت بحرين را به
شيخ غيث و شيخ ناصر(هردو برادرند) از آل مذكور تفويض نمودند.1
از
آنجا كه ظاهراً شيخ ناصر غالب اوقات را در بحرين مي گذرانيد، هر گاه بنا
به دلايلي عزم مسافرت و خروج از بوشهر مي كرد، «شيخ سعدان» را به عنوان
نايب حكومت در بوشهر قرار مي داد. ماجراهاي شيخ سعدان( شيخ سعدون) با
ميرمهنا و درگيريهاي وي با انگليسي ها و نيز موضوع تأسيس نمايندگي كمپاني
هند شرقي انگليس در بوشهر به فرمان كريم خان زند(1193-1163 ه ق) ، در غالب
منابع ومتون تاريخي قديم و جديد عصر زند آمده است2. واقعه مهم ديگر دوران حكمراني شيخ ناصر، همراهي با صادق خان برادر كريم خان، به وسيله ناوگان جنگي خود3 به منظور جنگ با حاكم عثماني بصره، براي تصرف آنجا در سال 1189 ه ق / 1775 م است.
در
سال 1197 ه ق/ 1782م شيخ ناصر به منظور مقابله با سركشي آل عتوب در قطر و
زباره، با آنان به جنگ پرداخت، اما شكست سختي خورد و به بوشهر هزيمت كرد و
از شيراز كه تحت حكومت صيدمرادخان (1203-1166 ه ق) بود، استمداد طلبيد.
از آنجا كه بعد از مرگ كريم خان در 1193 ه ق/1779م، ايران صحنه كشمكش ميان
فرزندان و برادران كريم خان بر سر قدرت بود و اوضاع داخلي مملكت را هرج و
مرج فرا گرفته بود، كسي به درخواست شيخ ناصر توجهي ننمود. متعاقب آن،
احمد پسر محمدبن خليفه ( سرسلسله شيوخ آل خليفه در بحرين)، چون جزيره
بحرين را خالي ديد، بدون ممانعتي جزيره را متصرف شده و عيال و اطفال شيخ
ناصر را در كشتي مخصوص روانه بوشهر ساخت.4 بدين شكل بحرين به دست آل خليفه افتاد.
با
مرگ كريم خان در 1193 ه/ 1779 م و اختلاف بر سر جانشيني و شيوع هرج و مرج
، شيخ ناصر نيز چندان اميدي به كمك خاندان زند در تصرف بحرين نمي توانست
داشته باشد.
در همان زمان كه شيخ ناصر خود را گرفتار جنگهاي دريايي با آل عتوب ساخته بود، در حاشيه قلمرو خشكي خود،
1- رك ، سديد السلطنه: تاريخ مسقط و عمان، بحرين و قطر و روابط آنها با ايران ، ص 223
2 - رك، سيد قاسم ياحسيني: ميرمهنا بندر ريگي ، ص 88
3 - رك، گرومون استفان راي: چالش براي قدرت و ثروت در جنوب ايران از 1750 تا 1850 ميلادي، ص 73.
4- رك، سديد السلطنه : همان، ص 233.
دچار مناسبات خصمانه اي نيز با خاندان تنگستاني ( ساكن جنوب شرق بندر بوشهر)، بر سر توسعه قلمرو گرديد.1
در
سال 1202 هـ ق / 1788 م ، جعفرخان زند طي كودتايي در شيراز به قتل رسيد و
صيد مرادخان به قدرت رسيد. پسر جعفرخان ، لطفعلي خان زند كه در اين زمان
جهت انتظام بنادر و سواحل خليج فارس از طرف پدر مأموريت داشت 2به بوشهر آمد. لطفعلي خان با پشتگري از حمايت شيخ ناصر3، در روز جمعه دوم جمادي الآخر 1203 عازم تسخير شيراز شد. اما پيش از حركت ، شيخ ناصر بدرود حيات گفت.4
شيخ ناصر حكمراني ثروتمند و قدرتمند بود. دامنه قلمرو وي از شمال تا گناوه و از جنوب تا بندر عسلويه5
كنگان نزديك به 500 كيلومتر حاشيه ساحل را شامل مي شد. كشتي هاي فراوان
وي با مسقط و هندوستان مرتب در مراوده تجاري بودند. به هنگام مرگ معادل دو
ميليون ليره براي فرزند خود شيخ نصريكم ، ثروت باقي نهاد.6
2 – شيخ نصرخان اول (كبير) (1222 - 1203 هـ ق / 1807 - 1789 م):
شيخ
نصرخان ، بنا به ملاحظات سياسي يا شايد سفارش پدر، در حمايت از تاج و تخت
زنديه از شيوه پدر تأسي كرد. در لشكركشي لطفعلي خان زند به شيراز براي
استرداد سلطنت، شيخ نصر به همراه سپاهيانش، لطفعلي را همراهي كرد. لطفعلي
خان پس از چيرگي بر فارس، تمام قاتلين پدر را از ميان برداشت.7
اما اين آخرين همكاري و حضور آل مذكور در عمليات جنگي به هواخواهي خاندان زند بود. سالهاي 1203 تا 1206 ه ق/ 1792 –
1789 م در عين حال كه سالهاي درگيري خان زند با مدعي قدرتمند خود- آقا
محمد خان قاجار - است، اوج دوره بحران در روابط زنديه با خاندان مذكور نيز
هست. عواملي چند روابط حسنه پيشين را تيره و تار ساخت كه يك مورد آن دست
اندازي خان زند به اموال خاندان مذكور است . بيشتر اموال شيخ ناصر پدر شيخ
نصر يكم، بعد از مرگ شيخ ناصر توسط لطفعلي خان مصادره شده بود. 8 مورد ديگر آنكه ، شيخ نصر يكم نمي توانست به پشتيباني نظامي خاندان زند جهت بازپس گيري بحرين اميدوار باشد.
1 – رك، استفان راي: چالش براي قدرت و ثروت در جنوب ايران، ص 77.
2– رك، ميرزا محمد صادق موسوي نامي اصفهاني: تاريخ گيتي گشا در تاريخ خاندان زند، ص 94.
3 – رك، استفان راي، همان، ص 82.
4 – رك، موسوي نامي اصفهاني: تاريخ گيتي گشا در تاريخ خاندان زند، ص 94.
5 – رك، استفان راي: همان ، ص 79.
6 – رك، كرزن: ايران و قضيه ايران، جلد2، صص 84-283.
7 – رك، موسوي نامي اصفهاني:همان، صص 95-94.
8 – رك، استفان راي: همان، ص 84.
در
تابستان 1206 هـ / 1791 م روابط لطفعلي خان با حاجي ابراهيم خان، كلانتر
فارس بهم خورد. هنگامي كه لطفعلي خان در قمشه (شهرضا اصفهان) از آقا محمد
خان قاجار شكست خورده، و به شيراز پناه آورده بود، حاج ابراهيم خان وي را
به شهر راه نداد. لطفعلي به ناچار براي جمع آوري نيرو به سوي جنوب
گريخت.اما در اين زمان شيخ نصر يكم كه به سلك دشمنان درجه يك خان زند
پيوسته بود، با ارسال نامه اي به حاجي ابراهيم ، وضعيت لطفعلي خان را
گزارش داد. شيخ نصر به اتفاق نيروي دو هزار نفريِ اعزامي حاج ابراهيم خان،
در اتحاديه اي عليه خان زند شركت جست.1 اما لطفعلي خان زند با
كمك خان بندر ريگ و همراهي سه هزار سپاهي خود، دمار از روزگار اين
اتحاديه بدرآورد و سپس عازم خشت شد. شيخ نصر نيز به سختي سالم بدر برد.2
لطفعلي
چند سال بعد در پي حملات مكرر آقا محمد خان از پاي درآمد و در بم كرمان
دستگير شد و به دستور آقا محمد خان به قتل رسيد ( 1209 هـ ق ) و طومار
حكومت زنديه پيچيده شد.
آقا
محمد خان در 1210 ه ق در تهران تاجگذاري كرد ولي سلطنتش ديري نپاييد. در
1212 ه ق / 1798 م ، باباخان برادر زاده آقا محمد خان، با كمك حاجي
ابراهيم خان به پادشاهي رسيد. اما بابا خان كه عنوان فتحعلي شاه (1250 –1212
هـ ق) را داشت به زودي دچار مدعيان تاج و تخت شد. چندي بعد موضوع توسعه
طلبي روسيه در شمال ايران و جنگ بر سر قفقاز نيز مزيد بر علت گرديد. بدين
لحاظ عمده توجه و دل مشغولي حكومت قاجار از جنوب به شمال كشور معطوف شد.
بندر بوشهر نيز از كانون توجه اصلي حكومت قاجار خارج شد. در سال 1215 هـ ق
/ 1800 م ، موقعي كه حسينعلي ميرزا فرمانفرما ( 1250 - 1214 ه ق) والي
فارس بود، سيد سعيد پسر سيد سلطان ( دومين امام مسقط 1273 - 1215 ه ق ،
1856 - 180 م ) ، مجدداً بحرين را تسخير كرده و آن را از چنگ آل عتوب
بيرون كشيد. در اين ميان تلاشهاي شيخ نصر يكم نيز براي تصرف بحرين به جايي
نرسيد.3
شيخ
نصر در اواخر عمر از يكسو در مناسبات خارجي و از طرف ديگر با والي قاجاري
فارس - كه قصد مطيع سازي جنوب ايران در راستاي سياست يكپارچه سازيِ فتحعلي
شاه را داشت - در تلاطم و تنش بسر مي برد. سرانجام در آوريل يا مه 1807 م
/ (محرم يا صفر 1222 ه ق) شيخ نصر يكم به هنگام برگزاري مناسك حج در شهر
مكه درگذشت.4
شيخ نصر در دوران حكمراني تا حدود زيادي توانست اقتدار خاندان مذكور را در جنوب ايران همچنان نگه دارد.
1 – رك، موسوي نامي اصفهاني،تاريخ گيتي گشا در تاريخ خاندان زند، ص 100.
2 - جونز: آخرين روزهاي لطفعلي خان زند، صص 56-52.
3- رك، سديد السلطنه: تاريخ مسقط و عمان ، بحرين و قطر و روابط آنها با ايران، صص 99-89.
4 – رك، استفان راي: چالش براي قدرت و ثروت در جنوب ايران، ص 99
وي طبع شعر داشت و از طرف مادر به ميرمهناي بندرريگي منسوب بود و به آن نسب افتخار مي كرد؛ چنانكه خود سروده است:
« كشم تيغ مهنايي كه شيـــراز بيشه بگريزد زنم آتش به دشتستان كه دود از خشت برخيزد»1
3 – شيخ عبدالرسول خان (1248 - 1222 ه ق / 1832 - 1807 م) :
با
مرگ شيخ نصر يكم ، آتش اختلافات خانوادگي آل مذكور بر سر جانشيني- كه
مدتي فروكش كرده بود- دوباره زبانه كشيد. ولي سرانجام حكومت فارس، حكمراني
شيخ عبدالرسول بر بوشهر را تأييد كرد. 2 با وجود اين شيخ
عبدالرسول تحت فشارهاي مالياتيِ فزاينده والي فارس، قرار گرفت . ناتواني
شيخ عبدالرسول در بازپرداخت وام هايش ، سبب دستگيري و انفصال از حكومت
بوشهر به مدت شش سال شد. شيخ عبدالرسول بعد از 6 سال تبعيد و فقر، از
شيراز به بوشهر برگشت و مجدداً در ماه نوامبر 1814م/ 1229 هـ ق به حكمراني
بوشهر منصوب شد.3
شيخ
عبدالرسول از جانب دريا نيز با مشكل تهاجمات پياپي دزدان درياييِ عرب
ساكن كرانه جنوب خليج فارس مواجه بود. موضوع اخير به حضور رسمي ناوگان
انگليسي كمپاني هند شرقي (به بهانه ايجاد امنيت در خليج فارس و سركوب
راهزنان دريايي) در 1235 ه ق/ 1819 م منجر گرديد. كاپيتان ويليام بروس (William Bruce ) سرپرست نمايندگي سياسي انگليس مقيم بوشهر (1822 -1811 م)4 قراردادي را با حسينعلي ميرزا فرمانفرما والي فارس ( 1250 –
1214 هـ) امضا كرد كه تا وقتي دولت ايران وسيله حفظ امنيت در خليج فارس
را ندارد، اين امر به عهده دولت انگليس واگذار مي شود. به دنبال امضاي
قرارداد، از دسامبر 1819 م / 1235 ه ق ناوگان انگليس وارد خليج فارس شد و
به سركوب شيخ نشين هاي سواحل جنوب خليج فارس پرداخت.5 دريادار
لاخ فرمانده ناوگان اعزامي به استناد قرارداد 1819 م ، به خود حق مي داد
دستور توقيف كشتي هايي را كه احتمال مي داد از كشتي هاي دزدان دريايي
باشند، صادر كند. اما از نظر شيخ عبدالرسول اقدام لاخ نوعي تعرض به قلمرو
دريايي بوشهر به حساب مي آمد. موضوع اخير بعضاً بگو مگوهايي را بين آندو
سبب مي شد. با وجود اين شيخ عبدالرسول سعي داشت روابط صميمانه خود را با
انگليسي ها حفظ كنند. 6
1 – سديدالسلطنه: سرزمينهاي شمالي پيرامون خليج فارس و درياي عمان، ص 47.2– رك، استفان راي: چالش براي قدرت و ثروت در جنوب ايران، ص 99.
3– رك، همان، ص 101.
4 – رك، لويي رابينو: ديپلمات ها و نمايندگان كنسول هاي ايران و انگليس، ص 38.
5 – رك، مهدوي: تاريخ روابط خارجي ايران، صص 94-293.
6 – رك، لاخ: ساحل دزدان دريايي يا سفرنامه دريايي لاخ، صص 192-189.
مشكل
ديگر شيخ عبدالرسول در بخش قلمرو دريايي، خصومت با حكومت عمان ناشي از
رقابت هاي شديد تجاري در خليج فارس بود. اين خصومت ها بعدها به صورت جنگ
تمام عيار دريايي در پاييز سال 1826 م / 1242 هـ ق ، و اسارت شيخ
عبدالرسول به دست امام مسقط انجاميد. شيخ پس از يكسال اسارت با پرداخت
مبلغ قابل توجهي به عنوان باج ، آزاد گرديد.1
در
زمان شيخ عبدالرسول ، بوشهر با جمعيت 5 هزار نفري خود، بندر بسيار شلوغ و
از نظر تجاري پرجنب و جوش بود كه سالانه حدود 20 كشتي تجاري از بنگال ،
بمبئي و بصره و ساير بنادر را پذيرا مي شد. 2
در
پي رونق و افزايش جمعيت شهر، شيخ عبدالرسول نيز تپه بلندي را در جانب
گوشه غربي بوشهر كه بعدها به عنوان محله كوتي= شيخ سعدون نام گرفت) ضميمه
شهر كرد و سپس به قدر ده برج بر حصار آن افزود تا بدين وسيله، شهر گنجايش
سكنه روز افزونش داشته باشد.3
اما
از جهت مناسبات داخلي، شيخ عبدالرسول نه تنها روابط حسنه اي با خان
نشينهاي سه گانه اطراف بوشهر ( دشتي، دشتستان و تنگستان) ايجاد نكرد ، كه
گهگاه به ويژه درگيريهاي خونيني با سران تنگستان داشت. دست اندازي وي بر
مال و جان اهالي اطراف ، بعضاً سبب شورشهايي عليه شيخ عبدالرسول مي شد.
همچنين در 1830 م / 1247 ه ق تلاشهاي ناموفقي براي ساقط كردن آل مذكور،4
توسط مخالفين شيخ عبدالرسول صورت گرفت. انتقام جويي شيخ عبدالرسول بي
رحمانه تر بود. وي در سال 1248 هـ ق / 1832 م ، سالم خان ضابط برازجان را
دستگير و در دريا غرق نمود.5 سه چهار سال قبل از اين نيز، تعدادي از سران تنگستاني را كه در غارت 1828 م / 1244 ه ق بوشهر دست داشتند، اعدام كرده بود.6
در سال 1248 هـ / 1832 م ، حسينعلي ميرزا والي فارسي به منظور انتظام
امور به بندر بوشهر آمد. پس از چندي به شيراز برگشت و موقع برگشتن شيخ
عبدالرسول را همراه خود به شيراز برد. چندي بعد شيخ عبدالرسول را مرخص و
روانه بوشهر ساخت . شيخ عبدالرسول در دالكي ( در شمال برازجان) ، به دست
اولياء دمِ مقتولين سال پيش به قتل رسيد.7
1 – رك، استفان راي: چالش براي قدرت و ثروت در جنوب ايران، صص 109-108.
2 – رك، لاخ: سفرنامه دريايي لاخ، ص 192.
3 – كازروني: تاريخ بنادر و جزاير خليج فارس، ص 51.
4 – كرزن: ايران و قضيه ايران، جلد 2، ص 284.
5 – سديد السلطنه: سفرنامه سديد السلطنه، ص 20.
6 – رك، استفان رأي: چالش براي قدرت و ثروت در جنوب ايران، ص 114.
7- هدايت: فهرس التواريخ، ص 432.
4 – شيخ نصر دوم ( 1272 - 1248 هـ ق/ 1855 - 1832 م):
شيخ
نصر دوم هنگامي كه به حكمراني بوشهر رسيد، در واقع وارث مشكلات پدر خود
گرديد. خاندان مذكور نه اعتبار سياسي گذشته نزد اولياء قاجاري فارس داشت و
نه روابط حسنه اي با خان نشين هاي اطراف بوشهر. لذا در كشاكش اين ضعف
سياسي و نيز ناتواني مالي و نظامي ، شيخ نصر دوم بارها از حكومت بوشهر
معزول و يا به آن منصوب مي گرديد.
از
مهمترين وقايع دوران حكمراني شيخ نصر دوم ، موضوع درگيري يك درويش محلي
با داروسازِ نمايندگي مقيم انگليس در دسامبر 1837 م / 1253 ه ق بود كه شيخ
نصر دخالت نمود و از معاون نمايندگي مقيم ستوان ادموند درخواست كرد تا
داروساز را جهت محاكمه به قاضي بوشهر تحويل دهد. البته اين تقاضا رد شد.1
در همين زمان ، محمد شاه قاجار(1264 - 1250 هـ ق) در حال محاصره هرات
بود. واقعه فوق الذكر در بوشهر دستاويزي شد تا دولت وقت انگليس (
پالمرستون) در كنار شرايط متعددي كه به منظور از سرگيري روابط ايران و
انگليس – كه پس از واقعه محاصره هرات توسط محمد شاه، به سردي گراييده بود- قرارداده بود، مؤكداً شرط عزل شيخ نصر را هم در آن بگنجاند.2
در
پي اين داستان، فريدون ميرزا والي جديد فارس ( 56 -1252 ه ق) ، شيخ نصر
دوم را در مه 1838 م/ 1254 هـ به دليل كوتاهي در پرداخت ماليات ، معزول
نمود. سپس وي به خارگ رفته و آنجا اقامت گزيد.3
يك
ماه بعد در ژوئن 1838 م / 1254 ه ق، ناوگان انگليس براي انصراف محمد شاه
از ادامه محاصره هرات ، خارگ را به اشغال درآورد. از آنجا كه انگليسي ها
حضور شيخ نصر دوم را در خارگ، مُخل روحيه نظاميان خود تشخيص داده بودند،
وي را از خارگ اخراج كردند. شيخ نصر دوم به ناچار بقيه آن سال نزد منوچهر
خان معتمدالدوله ( احتمالاً در اصفهان يا شيراز) گذارند تا با كمك وي
حكومت از دست رفته را بازيابد.4
در
اوائل سال 1839 م / 1255 ه ق ميرزا اسدالله نامي، به عنوان حاكم جديد
بوشهر تعيين شد. ولي دوران حكمراني نامبرده زودگذر بود و پس از وي نيز چند
تن ديگر هر يك، اندك زماني حكمراني بوشهر را بر عهده داشتند. تا اينكه
بالاخره در 1845 م / 60 – 1259 ه ق، شيخ نصر دوباره به حكومت بوشهر گماشته شد.5
1 – كلي: هجوم انگليس به جنوب ايران 1839، 1856م، ص 24.
2 – همان، صص 27-25.
3 – همان، ص 60.
4 – همان، ص 60.
5 – استفان راي: چالش براي قدرت و ثروت در جنوب ايران، ص 122.
ناتواني
شيخ نصر دوم در اداره امور، تعديات مالياتي بر اهاليِ مضافات قلمرو ،
فشار مالي بر تجار، تساهل در پرداخت بدهي ها و درخواست هاي مالي فزاينده
واليان فارس، حكومت مستاصل شده آل مذكور را مضمل ساخت.
در
سال 1264 ه ق/ 1848 م ، محمد شاه فوت كرد و ناصرالدين شاه به سلطنت نشست .
از جانب ناصرالدين شاه، بهرام ميرزا معزالدوله ( عموي شاه 66 - 1264 هـ ق)
به حكمراني فارس نايل آمد. شيخ نصر دوم نيز به تازگي از جانب بهرام
ميرزا، مجدداً به حكومت بوشهر و مضافات آن منصوب گرديد. در سال 1266 هـ/
1850 م ، ميرزا محمد علي خان ناظم الملك ( فرزند قوام الملك، از نوادگان
حاج ابراهيم خان كلانتر)1 به بهانه طلبكاري خود از شيخ نصر و
تعلل شيخ در پرداخت بدهي، از دولت ناصرالدين شاه تقاضاي حكومت بوشهر را
مطرح نمود. دولت با اين تقاضا موافقت كرد. محمد علي خان، برادر خود را
براي دستگيري شيخ نصر به بوشهر فرستاد. اما وي در تصرف آنجا توفيقي حاصل
نكرد. ادامه محاصره بوشهر اوضاع جاريِ اقتصاديِ منطقه را مختل ساخت. دولت
نيز ناگزير ضمن فراخواني نيروهاي اعزامي، ادامه حكمراني شيخ نصر دوم را
پذيرفت.2
اما
شيخ نصر، همچنان در تب و تاب عزل و نصب ها قرار داشت. تا اينكه در سال
1272 هـ ق/ 1855 م، يعني يكسال پيش از لشكر كشي دوم انگليس به خليج فارس و
اشغال بوشهر، طهماسب ميرزا مؤيد الدوله والي وقت فارس( 75 - 1269 هـ ق)،
شيخ نصر دوم را براي هميشه از حكومت بوشهر معزول كرد و پس از وي حكومت در
خاندان مذكور منقرض گرديد. از اين تاريخ 1272 ه ق/ 1855 م ) به بعد،
حكمرانان بوشهر از جانب واليان فارس تعيين و منصوب مي شدند.
پس
از انقراض حكومت مشايخ مذكور، معمولاً به مقام جديدي كه به حكمراني بوشهر
تعيين مي گرديد، عنوان «دريابيگي = اميرالبحري» اعطا مي شد. دارنده اين
عنوان ، هم فرمانده نيروي دريايي بود و هم حكومت بوشهر را بر عهده داشت.
ولي عمده ضعف دريابيگي، فقدان كشتي هاي جنگي بود.3
1 – ر ك، محمد حسن خان اعتماد السلطنه: صدرالتواريخ، صص 42-39.
2 – حسيني فسايي: تاريخ فارسنامه ناصري، گفتار اول، صص 304-303.
3 – رك، پولاك: سفرنامه پولاك «ايران و ايرانيان»، صص 96-295.
نتيجه:
دوره حكمراني 120 ساله آل مذكور ( 1272-1150 ه ق/ 1855 - 1737 م)بر بوشهر
و بخشي از خليج فارس، مصادف و مقارن با نيمه دوم حكومت نادرشاه و تلاش وي
براي احيا اقتدار ايران بر خليج فارس ، همچنين طول دوره زنديه به ويژه
عصر كريم خان زند كه اوج سيادت ايران بر خليج فارس بود، و نيز مصادف با
نيمه اول حكومت قاجارها مي باشد. دوران حكمراني آل مذكور به دو دوره تقسيم
مي شود.
الف- دوره ظهور و اقتدار:
با ايجاد پايگاه قدرتمند دريايي در بوشهر توسط نادر و تفويض حكومت بحرين
و بوشهر به همراهي فرماندهي پايگاه دريايي به شيخ ناصرخان ابومهيري،
خاندان مذكور نيز در گوشه اي از تاريخ ايران معاصر ظهور يافتند.
در
دوره زنديه، كريم خان زند پس از تصرف بصره ، مركز كل تجارت دريايي ايران
در جنوب را در بندر بوشهر و به دست خاندان مذكور متمركز ساخت.
با
سقوط زنديه و تأسيس حكومت قاجار در 1210 ه ق، و انتقال مركز حكومت از
شيراز به تهران، كانون اصلي امور سياسي، اقتصادي و نظامي كشور نيز از جنوب
به شمال ايران منتقل گرديد. در زمان فتحعلي شاه در پي سياست يكپارچه سازي
كشور، حكومت مركزي نيز ضمن كاهش تدريجي قدرت خاندان مذكور، سعي در تسلط و
حاكميت بيشتري بر بوشهر از طريق فرمانروايان قاجاري فارس نمود . با وجود
اين بيشتر مشكل شيخ ناصر خان و پس از وي شيخ نصرخان اول از جهت روابط
خارجي، از دست رفتن بحرين بود.
ب – دوره افول و سقوط:
با
روي كار آمدن شيخ عبدالرسول، اختلافات خانوادگي اين خاندان نيز سرباز
كرد. از طرفي وي تحت فشارهاي فزاينده مالياتي واليان قاجاري فارس قرار
داشت. از نظر مناسبات خارجي سه مشكل اصلي وي ، يكي تهاجمات راهزانان
دريايي ساكن كرانه جنوبي خليج فارس و ديگري حضور ناوگان انگليس به بهانه
ايجاد انتظام در خليج فارس و سرانجام رقابت با حكومت عمان ( مسقط) بود.
شيخ عبدالرسول از جهت داخلي هم گرفتار تنش هايي با خان نشين هاي حوزه بوشهر بود كه بالاخره بر سر آن جان باخت.
شيخ
نصر دوم ، جانشين شيخ عبدالرسول به يكباره وارث تمام مشكلات پدر گرديد.
ناتواني شيخ نصر دوم در اداره امور، تعديات مالياتي بر اهالي قلمرو ، به
اضافه درخواست هاي مالي فزاينده واليان قاجاري فارس، سرانجام باعث سقوط
نهايي اين خاندان در سال 1272 ه ق / 1855 م گرديد.
كتابنامه:
1 – استفان راي ، گرومون : چالش براي قدرت و ثروت در جنوب ايران از 1750 تا 1850 ميلادي. ترجمه حسن زنگنه . چاپ اول . مؤسسه نشر همسايه ، قم ، 1378.
2 – اعتماد السلطنه، محمد حسن خان: صدرالتواريخ. تصحيح و توضيح از محمد مشيري. چاپ دوم. روز بهان، تهران، 1357.
3 – امين ، عبدالامير: منافع بريتانيا در خليج فارس. ترجمه علي رجبي يزدي . چاپ اول. مؤسسه انتشارات اميركبير، تهران ، 1370.
4 – بيرشك، احمد: گاهشماري ايراني (ادامه گاهنامه تطبيقي سه هزار ساله براي 5421 سال). با همكاري سهيلا شمس الله. چاپ اول . بنياد دانشنامه بزرگ فارسي، تهران، 1380.
5 -پولاك، ياكوب ادوارد: سفرنامه پولاك «ايران و ايرانيان». ترجمه كيكاووس جهانداري. چاپ دوم . شركت سهامي انتشارات خوارزمي، تهران، 1368 .
6 – جونز، سرهارفورد: آخرين روزهاي لطفعلي خان زند. ترجمه هما ناطق – جان گرني. چاپ اول، مؤسسه انتشارات امير كبير، تهران، 1353.
7 – حسيني فسايي، ميرزا حسن: تاريخ فارسنامه ناصري(2 جلد چاپ سنگي) . بي چا. انتشارات كتابخانه سنايي، تهران، بي تا.
8 – رابينو، لويي: ديپلمات ها و نمايندگان كنسول هاي ايران و انگليس. ترجمه غلامحسين ميرزا صالح. چاپ اول. نشر تاريخ ايران، تهران، 1363.
9 – سديد السلطنه مينابي بندرعباسي، محمد علي خان: تاريخ مسقط و عمان ، بحرين و قطر و روابط آنها با ايران.
تصحيح و تحشيه و فهارس و ملحقات و اضافات و تحقيقات
در دوازده پيوست از احمد اقتداري. چاپ اول. دنياي كتاب، (تهران)، 1370.
10 - ______ ، ______: سرزمينهاي شمالي پيرامون خليج فارس و درياي عمان. استخراج و تنظيم و تعليقات از احمد اقتداري. چاپ اول. انتشارات جهان معاصر، تهران، 1371.
11 - ______ ، ______: سفرنامه سديدالسلطنه «التدقيق في سيرالطريق». تصحيح و تحشيه از احمد اقتداري. چاپ اول. انتشارات بهمنش ، تهران، 1362.
12 – صفري ، بابا: يكصد و هشتاد سال تقويم تطبيقي «هجري شمسي، هجري قمري، ميلادي» . چاپ اول . انتشارات ودار، تهران ، 1381.
13 – فلور، ويلم: صنعتي شدن ايران و شورش شيخ احمد مدني. ترجمه ابوالقاسم سري. چاپ اول. انتشارات توس، تهران، 1371.
14 – كازروني ، محمد ابراهيم: تاريخ بنادر و جزاير خليج فارس. تصحيح و تحشيه منوچهر ستوده. چاپ اول. مؤسسه فرهنگي جهانگيري، بي جا، 1367.
15 – كرزن، جرج. ن : ايران و قضيه ايران ( 2 جلد) . ترجمه وحيد مازندراني . چاپ چهارم. شركت انتشارات علمي و فرهنگي، تهران، 1373.
16 – كلي. جي . بي: هجوم انگليس به جنوب ايران 1839، 1856 م . مترجم حسن زنگنه. چاپ اول. كنگره هشتادمين سالگرد شهادت رئيس علي دلواري، بوشهر، 1373.
17 – لاخ ، سراسكين: ساحل دزدان دريايي يا سفرنامه دريايي لاخ. مؤلف، سرچارلز بلگريو. مترجم حسين ذوالقدر. چاپ اول . انتشارات آناهيتا، تهران، 1369.
18 – مهدوي، عبدالرضا هوشنگ: تاريخ روابط خارجي ايران. چاپ چهارم. مؤسسه انتشارات اميركبير، تهران، 1369.
19 – موسوي نامي اصفهاني، ميرزا محمد صادق: تاريخ گيتي گشا در تاريخ خاندان زند. تحرير و تحشيه از عزيزالله بيات. چاپ دوم. مؤسسه انتشارات اميركبير، تهران، 1368.
20 – نوايي، عبدالحسين: كريم خان زند. چاپ چهارم. مؤسسه انتشارات اميركبير، تهران، 1376.
21 – هدايت، رضا قلي: فهرس التواريخ. مصحح عبدالحسين نوايي، هاشم محدث . چاپ اول. پژوهشگاه علوم انساني و مطالعات فرهنگي ، تهران، 1373.
22 – وادالا: خليج فارس در عصر استعمار. ترجمه شفيع جوادي. چاپ دوم. كتاب سحاب، تهران، 1364.
23 – ياحسيني، سيد قاسم: مير مهنا بندر ريگي. چاپ اول . انتشارات پروين ، تهران، 1374.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر