Translate

سفرنامه عسلویه نوشته یک خانم


منبع:
https://maryamss.wordpress.com/2008/04/01/assaluye/#comment-2492

سلام
خوب من خیلی احساس می کنم که مارکوپولو شدم.امسال بعد از عسلویه تصمیم گرفتیم عمرن هیچ مسافرتی مخصوصن به شمال نریمم و بمونیم تا بعد از تعطیلات عید دیدنی خانواده شوور بریم.نشون به همون نشون ییهو سر از محمود آباد در اوردیم و بعد از 2 3 روز از همون شمال رفتیم طرف رشت و خونه مادر شوور.و حسابی هم تو ترافیک موندیم و حالش رو بردیم.ولی هواخیلی عالی بود.
خوب می خواستم سفرنامه عسلویه ام رو به عنوان یه پست برای جشنواره نوروزی بفرستم اما انگار نشد که بشه.به هر حال خیلی دوست داشتم از اونجا بنویسم نه فقط محض اینکه یه سفر رفتم و سفر نامه بنویسم.عسلویه نسبت به دو سال پیش خیلی عوض شده بود.همیشه فکر می کردم تمدن و ساخت و ساز های پیشینیان ما شاید یه سند افتخار باشه برامون اما به هر حال مال اون ها بوده و ما و ایران امروز چیزی از خودش نداره که به خودش افتخار کنه.اما با دیدن عسلویه خیلی افتخار کردم.اینکه همین هموطن های الان من این کار ها رو انجام دادن.درسته که خیلی از تکنولوژی که اونجا هست مال خارجی هاست اما مدیریت کردن پروژه های اینچنینی و دلسوزوندن برای اوردن این تکنولوژی ها هم خودش خیلی ارزش داره.شاید هرچی هم من اینجا حرف بزنم کسی باورش نشه.اما این حس رو من فقط ندارم.خیلی ها رو دیدم که این کاره بودن و بادیدن اون همه مجتمع پالایشگاهی و پتروشیمی و …. شاخ در اوردن.فقط توصیه می کنم اگر فرصتی دست داد بهتون که اونجا رو ببنید حتمن این کار رو بکنید. یه ذره ممکنه به ممکلتی که دارید توش زندگی می کنید امید وار شین.عکس می گذاریم.

پالایشگاه

فلر های پالایشگاه(عشق عکس گرفتن از این آتیشا رو دارم)
dsc04606.jpg

بندر سیراف-چند تا خانوم سیرافی که دارن به غروب خورشید نگاه می کنن
dsc04632.jpg

تمدن سیراف که بر می گرده به دوره ساسانی ها.توضیح اینکه بعد از حمله مسلمان مردم مسلمان،زرتشتی و یهودی با هم در این شهر زندگی می کردن.این قبر ها یا آب های چاه مربوط به اون شهر میشه.خیلی جالب بود برام که چنین جای قدیمی مثل تخت جمشید و پاسارگاد وجود داشته و م بی خبر بودم.
dsc04623.jpg

خلیج نابند (نایبند) -یکی از زیباترین بنادری که تو عمرم دیده بودم.حتی از کیش هم قشنگ تر بود
dsc04696.jpg

شیرینو-10 15 کیلومتری عسلویه
dsc04713.jpg

شیرینو
dsc04721.jpg

یه تجربه جالب دیگه تو این سفر آشنایی با یه خانواده اهل اونجا بود. البته اهل همین نای بند که بالا نوشتم. اهالی عسلویه و بندر های اطراف و کلا استان بوشهر اغلب عرب هستن و عربی که بیشتر شبیه عرب های عربستان و امارات هستن و واقعن هم فرهنگ و لباس های اون ها رو دارن مثلا خانومی که باهامون بود کاملا لباس عربی می پوشید و سیستمش عربی عربی بود دیگه اهل تسنن هم بودن آخر سفر برام یه بسته حنا خرید که به گفته خودش عرب های امارات و قطر و … تو عروسی هاشون استفاده می کنن. طرز استفادشم بهم گفت فقط حیف که مدل ای شکل مکل هاشو نداشتم که استفاده کنم وگرنه خیلی دوست داشتم از این طرحا رو دستم بکشم.

هیچ نظری موجود نیست: