Translate

کتاب چپاول بوشهر در سال 1829 - The Plunder of Bushire in 1829


جنبش آزادی بخش ابوشهر (بوشهر یا Bushire) قصد دارد ترجمه کتابی با عنوان "چپاول بوشهر در سال 1829" را برای شما عزیزان قرار دهد. این کتاب سال 2015 چاپ شده است و در واقع بخشی از مجموعه مجلات "کمپانی هند شرقی بریتانیا" می باشد. این کتاب برگرفته از صفحات 110 و 111 مجله "The Asiatic Journal and Monthly Register for British India and its Dependencies"، سری اول، جلد 28 ام می باشد. این مجموعه در حقیقت یک مجموعه قابل اعتماد برای ثبت وقایع هندی ها بوده است. این مجله برای 40  سال از 1816 تا 1845 چاپ شد و شامل سه سری می باشد:
  • 1816-1829 - Series 1: The Asiatic Journal and Monthly Register for British India and its Dependencies.
  • 1830-1843 - Series 2: The Asiatic Journal and Monthly Register for British and Foreign India, China, and Australasia.
  • 1843-1845 - Series 3: The Asiatic Journal and Monthly Miscellany.
هر سری از این مجله خود شامل چندین جلد می باشد. به عنوان مثال این کتاب "چپاول بوشهر در سال 1829" برگرفته از صفحات 110 و 111 جلد 28 ام سری اول این مجله می باشد! ما برای شما نسخه اصلی آن را از مجله "The Asiatic Journal and Monthly Register for British India and its Dependencies" نیز گذاشته ایم که به صحت موضوع پی ببرید و ترجمه نیز از روی نسخه اصلی انجام شده است:
Bibliography: The British East India Company. The Asiatic Journal and Monthly Register for British India and its Dependencies. Vol. XXVIII. July to December, 1829. London: 1829., p. 110-111.
Plunder of Bushire in 1829 Plunder of Bushire in 1829-2

می توانید ابتدا ترجمه این کتاب را از بخش پایینی همین صفحه بخوانید اما به شما توصیه می کنیم تاریخچه کوتاه خاندان آل مذکور را بخوانید، مخصوصا بخش سوم که نام شیخ عبدالرسول را می بینید.
Ale Mazkur2
شیخ عبدالرسول حاکم بوشهر از سال 1807 تا 1832م بوده است. در آن زمان "حسین علی میرزا" حاکم فارس بوده است که رقابت شدیدی بین فرزندان و همسرانش بوده است و متاسفانه این اختلاف بخاطر یکی از همسران حسین علی میرزا رخ داده است!
« در سال 1829 م "تیمور میرزا حسام الدوله" با کمک "سالم خان برازجانی" و "رئیس باقر" (پسر رئیس حسین تنگستانی) و "میرزا محمد جعفر خورموجی" و سایر کلانتران دشتی و دشتستانی با چندین هزار تفنگچی بندر بوشهر را محاصره نمود، شیخ عبدالرسول خان که به تنهایی قدرت پایداری نداشت خود را به کشتی رسانید و در دریا متوقف شد و بندر بوشهر توسط متجاوزین غارت شد و دو روز این غارت ادامه داشت و اموال غارت شده را "تیمور میرزا" تحویل دادند و به دیار خود بازگشتند.
تجار غارت شده بومی و غیر بومی مراتب را به اولیای دولت عرضه داشتند "فتحعلی شاه" دستور استرداد اموال و استرضای خاطر "شیخ عبدالرسول" را به فرمانفرما صادر کرد. فرمانفرما در سال 1830م عازم کازرون و دشتستان شد و پس از توقف کوتاهی در برازجان همراه با مشیرالملک و "سالم خان برازجانی" وارد بوشهر شد و در ارگ بوشهر که محل حکومت "شیخ عبدالرسول" بود، فرود آمد و مأموران وی، "رئیس محمدباقر تنگستانی" پسر رئیس حسین و "محمد جعفر خورموجی" را دستگیر و روانه بوشهر کردند و "شیخ عبدارسول خان" را که در کشتی بود به بوشهر دعوت نمود، و "رئیس محمد باقر" و "میرزا جعفر خان" و "سالم خان" را به او تحویل داد. شیخ سر زنجیر هر سه را بر دوش خود گذاشت و از میان بازار عبور کرد.
سپس آن ها را در کشتی نشاند و روانه خارگ نمود و پس از مدتی "سالم خان" و "باقر خان" را در دریا غرق کرد، و "جعفرخان خورموجی" توانست فرار کند و به شیراز و آنگاه به تهران برود و به مطالعه بپردازد و کتاب های بسیار بنویسد.
در بازگشت فرمانفرما به شیراز "عبدالرسول خان" به همراه او به شیراز رفت و اداره امور بوشهر به "جمال خان شیرازی" تفویض شد و در محرم سال 1248 هنگامی که "شیخ عبدالرسول خان" از شیراز به بوشهر برمی گشت در دالکی توسط "حاجی محمد خان برازجانی" و "محمد امین خان شبانکاره ای" و "محمد علی خان" و "باقر خان پسر احمد خان تنگستانی" محاصره شد و او پس از نبردی سنگین چون تنها مانده بود با شلیک یک گلوله به زندگی خود خاتمه داد تا به اسارت نیفتد.»

اگر کاستی در ترجمه وجود دارد ما را عفو کنید و در بخش کامنت پیشنهاد خود را بنویسید.
Persia: Plunder of Bushire in 1829
چپاول بوشهر در سال 1829 م
Bushire was attacked and plundered, in November, by 1500 men, led by Shaik Ahmed and two other chief of tribes, under the direction of the prince of Timor (who was not actually present), son of the prince royal of Persia.
بوشهر در ماه نوامبر سال 1829 توسط 1500 نفر تحت امر شیخ احمد و دو رئیس قبیله دیگر تحت امر شاهزاده تیمور  (که در واقع حضور نداشت) مورد حمله و چپاول قرار گرفت.
The town is ill-protected, and being assaulted in the night it was easily taken. Abdool Rusool, the hereditary Shaik [1] , with his son and brother, escaped in an Arab vessel.
شهر بوشهر محافظت نشده است و در شب مورد حمله قرار گرفت و به سادگی تصرف شد. عبدالرسول شیخ موروثی و پسر و برادرش به یک کشتی عربی فرار کردند.
The British residency was not molested; strict orders were given to the assailants to respect British persons and property.
سرای انگلیس (British Residency) (همان کنسولخانه انگلیس) مورد تعرض قرار نگرفت، دستورات سختی به متجاوزان داده شد ته به افراد و اموال انگلیسی احترام گذاشته شود.
The wounded of both parties were carried to the gates of the residency, which were opened to receive them; the interior affording, by its order and stillness, a striking contrast to the havoc and confusion without.
مجروحین هر دو طرف به ورودی کنسولخانه انگلیسی ها که درش برای آنها باز شده بود، منتقل شدند، فضای داخلی با نظم و آرامشش بدون هرج و مرج و سردرگمی یک تضاد چشمگیر ایجاد می کند.
No insults were offered to the women of the town; the Shaik’s wives took refuge in the house of the Mahomedan chief law officer.
هیچ توهینی به زنان شهر نشد و همسران شیخ به خانه افسر مسلمان و ارشد دادگستری پناه بردند.
Before the morning all the valuable of the place, to the amount it said of twenty lacs (a quarter of a million) were packed up and sent off under convoy to the places whence the robber came.
قبل از صبح کل وسایل و دارایی های ارزشمند شهر به مبلغ بیست لاخ (lac یا lakh واحد پول آن زمان هند) (معادل یک چهارم میلیون) بسته بندی و توسط کاروان به همان جایی فرستاده شد که سارقان از آن آمده بودند.
The plunder, during a time of perfect peace, of the greatest commercial town in Persia, the source of a vast revenue to the prince-governor of the southern provinces, by that prince’s son, is matter of astonishment.
چپاول توسط پسر شاهزاده، در زمانی که صلح کامل برقرار است، در جایی که بزرگترین شهر تجاری پرشیا است، در جایی که منبع درآمد کلانی برای شاهزاده حاکم استان های جنوبی (یعنی شاهزاده تیمور) محسوب می شود، یک موضوع حیرت آور و غافل گیر کننده است.
It is affirmed that the outrage has been committed without the concurrence of Abbas Meerza. Much of the loss, it is expect, will ultimately fall on British subject or persons residing under the government of India.
تاکید می شود که این عمل شنیع بدون هماهنگی "عباس میرزا" انجام شده است. انتظار می رود درنهایت بیشتر این ضرر به دوش اتباع بریتانیا یا افراد ساکن تحت حمایت دولت هند بیفتد.
Bushire is the entrepot between Persia and India. Prince Timor had the assurance to come to the place after the pillage; he was beset by multitudes claiming restitution of their all; he gave them promises.
بوشهر یک مرکز بازرگانی بین پرشیا و هند است. شاهزاده تیمور اطمینان داشت که بعد از این غارت به آنجا برود. او توسط کسانی که ادعای بازگرداندن همه آن چیزها را داشتند احضار شده بود. او به آنها قول داده بود.
Some of the chief merchant wished to go and settle at Shiraz; but the prince said no one could be allowed to leave Bushire.
برخی از بازرگانان اصلی آرزو داشتند به شیراز بروند و در آنجا اقامت گزینند اما شاهزاده گفت هیچ کس اجازه ترک بوشهر را ندارد.
A circumstance illustrative of the character of the people and government, is that, on his arrival, a sort of address was ordered to be prepared, and was actually signed, stating that the subscribers were overjoyed at the prince’s presence, and that the place had not been injured, nor subjected to any loss.
وجهی که نشان دهنده شخصیت مردم و دولت است، این است که دستور داده شد به محض ورود او تعدادی خطابه (نطق) امضا شده آماده شود که بیان کند امضاکنندگان از حضور شاهزاده بسیار خوشحالند و آنجا آسیب یا ضرری ندیده است.
On the 28th Nov., a week after the assault, Shaik Ahmed, the leader, went to the principal mosque, to prayer, when he thus addressed the people: “two years ago, Shaik Abdool Russool’s friends, with your help, drove me out of Bushire; I have done the same by them, so we are now equal.
در 28 نوامبر، یک هفته بعد از آن یورش، شیخ احمد که رهبر بود به مسجد اصلی رفت و به نمازگزاران خطاب کرد که: دو سال پیش دوست شیخ عبدالرسول با کمک شما، مرا از بوشهر راند و من نیز چنین کاری را با آنها کردم، بنابراین ما الان برابر هستیم!
I bear no ill-will to them or to you, and I swear now on the koran, that no man shall be troubled for the past; you must also swear that you will not harm me or mine.
من اراده می کنم که هیچ خصومتی با آنها یا شما ندارم و به قرآن قسم می خورم که هیچ فردی بخاطر گذشته دچار مشکلی نشود و شما باید قسم بخورید که به من یا مال من آسیب نرسانید.
If affairs remain prosperous, I shall remain here; if not, I shall return to my own country of Chaub.” This characteristic speech was well received; the oaths were taken, and will be broken when convenient.
اگر امورات رونق بگیرد من در اینجا خواهند ماند و اگر نه، من باید به کشورم Chaub برگردم. این سخنرانی خاص با استقبال خوبی مواجه شد، سوگند یاد شد و هر زمانی که مناسب باشد زیر پا گذاشته خواهد شد.
It appears that Shaik Ahmed, about two years back, usurped the government of Bushire, upon the seizure of the hereditary Shaik, Abdool Russool, by the Imaum of Muscat, in consequence of a contention between those personages for the hand of a princess of Shiraz.
در اثر یک اختلاف نظر و مشاجره بین رجل به دست یک شاهدخت در شیراز به نظر می رسد که شیخ احمد دو سال قبل، پس از تصرف وراثت شیخ عبدالرسول توسط امام مسقط، حکومت بوشهر را غصب کرده است.

Notes:
[1] This is Shaikh Abdool Russool Khan, also spelled Shaikh ‘Abd al-Rasul Khan, the Governor of Bushire,
این شیخ عبدول رسول خان است، همچنین به صورت شیخ عبد الرسول خان نیز خوانده می شود، حاکم بوشهر (ابوشهر یا Bushire).

Bibliography:
The British East India Company. The Asiatic Journal and Monthly Register for British India and its Dependencies. Vol. XXVIII. July to December, 1829. London: 1829., p. 110-111.
کمپانی هند شرقی بریتانیا، مجله آسیایی و ثبت ماهانه برای هند بریتانیا و وابستگی هایش. جلد 28 ام، از جولای تا دسامبر، سال 1829، لندن: 1829، صفحات 110-111

یک خلاصه از کتاب در آمازون وجود دارد بدین شرح: (این نیز ترجمه شده است)
These events took place in Persia (Iran) in the late 1820s. At the time Iran was ruled by the Qajar Dynasty, which ruled the country from 1785 to 1925. The Iranian ruler in the 1820s was Fath-Ali Shah Qajar (1772-1834, ruled 1797-1834).
این اختلاف  در اواخر دهه 1820 م رخ داد. در این زمان ایران به دست سلسله قاجار رهبری می شد. این سلسله از سال 1785 تا 1925 ایران را رهبری می کرد. پادشاه ایران در سال 1820 م فتحعلی شاه قاجار بود. (1772 تا 1834 و گرداننده از 1797 تا 1834).
The town of Bushehr is located on the southwest coast of Iran, on the Persian Gulf. The town attracted the interest of European merchants in the 18th century. From 1737 to 1753 the Dutch East India Company had a trading post there. At the time Iran was ruled by the Afsharid and Zand dynasties.
شهر بوشهر (ابوشهر یا Bushire) در ساحل جنوب غربی ایران و در کنار خلیج فارس است.  شهر مورد علاقه بازرگانان اروپایی در قرن 18 م بود. از سال 1737 تا 1753 کمپانی هند شرقی هلند یک پست تجاری (اداره) در آنجا داشت. در آن زمان ایران به دست افشاریان و زندیان مدیریت می شد.
In 1763, the local ruler of Bushehr allowed the British East India Company to build a trading post there. In November 1829 a dispute between Iranian princes led to the invasion of the town by an armed force.
در سال 1763 حاکم محلی بوشهر (ابوشهر یا Bushire ) به کمپانی هند شرقی انگلیس اجازه داد تا یک پست تجاری (منظور همان کمپانی تجاری) در آنجا ایجاد کند. در نوامبر سال 1829 یک اختلاف و مشاجره بین شاهزادگان ایرانی منجر به تهاجم به شهر بوشهر (ابوشهر یا Bushire) توسط نیروهای مسلح شد.
This seems to have been a small-scale regional civil war, with the attackers trying to seize control of the town from its hereditary local ruler. King Fath-Ali Shah Qajar of Iran does not seem to have made any effort to stop the attack on the town, and may have condoned the attack that was ordered by his grandson.
به نظر می آید که یک جنگ محلی با مقیاس کوچک باشد و مهاجمان سعی در تصرف و کنترل شهر بوشهر (ابوشهر یا Bushire) از دست حاکم محلی آنجا داشته اند. به نظر می آید پادشاه ایران فتحعلی شاه قاجار هیچ سعی ایی نمی کند تا این حمله به شهر را متوقف کند و احتمالا حمله به شهر به دستور نوه اش را نیز چشم پوشی می کند.

هیچ نظری موجود نیست: