در
این مقاله در مورد حاکمان مقتدر و قدرتمند این استان می نویسم آنانی که
بوشهر را به اوج زیبایی و اقتدار خود نزدیک کردند و علم و هنر را یاری
رساندند و البته آنانی که در دفاع از وطن خون و جان و مال خویش را آزادانه
تقدیم کردند.
اول مقدمه کوچکی از منطقه دشتی از استان بوشهر بگویم:
دشتی سرزمينی با نژادی عرب است. به علت آب و هوای خوب باعث مهاجرت مردم زیادی به این نواحی مخصوصا از کشورهای مجاور شد که عمده آنان از کشور بحرين بوده اند. کشور بحرين در 50 سال پيش جزیی از شهر های بوشهر بوده است و تعداد زيادی از دانشمندان و علمای بحرين به علت اختلافی که با اقوام ديگر بحرينی داشته اند دست به مهاجرت زدند. از مهمترين آنها ميتوان به خاندان بلادی و آل نصور اشاره کرد. البته بحرانی ها و بحرينی ها هم ديگر کسانی بودند که به این نواحی پای گذاردند. بعضی از آنان نيز دارای نشان و اسم خاصی نبوده اند. بعد از بحرين ميتوان کشور عربستان را نام برد که بيشترين مهاجرت را به این نواحی داشته اند از زمان ظهور اسلام تا حدود 100 سال پيش. خاندان معروف دشتی از نجد عربستان به دشتی آمدند. ديگر کشوری که بيشترين مهاجرت را به بوشهر به خصوص دشتی داشته اند عراق بوده است امير ديوان اول در شيراز و بعد در دشتی سکنا مي گزيند و امير ديوان جد سادات دشتی است که با فرزندان خود که از عراق آمده بودند پای به این سرزمين گذاشتند و رفت آمد مردم دشتی به عراق برای تحصيل به نجف مقدس و همينطور خاندان شيعه که از عراق رانده ميشدند بعضی از آنان در این نواحی آمدند و سکنا گزیدند. خاندان بصريا که اصل آنان به بصره عراق بر ميگردد. شهيد نادر بصريا که بعد فاميلی خود را عوض ميکند و به مهدوی تغيير ميدهد از همين خاندان بوده است. "روستای عربی" نيز که در حواشی خورموج واقع شده این امر را ثابت می کند.
نويسنده و محقق: ميثم رضايی
شهید علیرضا ماهینی (فرمانده جنگ های چریک دکتر چمران):
فرمانده گردان درستاد جنگهای نامنظم شهید دکتر چمران
شهید «علیرضا ماهینی» در سال 1335 در یکی از محلات جنوبی بوشهر ،در خانواده ای متدین و مذهبی چشم به جهان گشود .وی پس از گذراندن دور ان تحصیل،موفق به اخذ دیپلم فنی از دبیرستان حاج جاسم بوشهری شد . از آنجا که دارای با لاترین معدل دبیرستان در سطح شهر بود ،بدون کنکور در دانشگاه علم وصنعت تهران پذیرفته شد .به علت فعالیت های مستمر سیاسی ،از ادامه تحصیل وی در دانشگاه ممانعت به عمل آمد تا اینکه در نهایت موفق شد در رشته الکترونیک دانشسرای عالی ایران مهر تهران تحصیلات عالی خود را به پایان رساند.
شهید ماهینی ضمن تحصیل به انجام فعالیتهای سیاسی نیز مبادرت می نمود که از آن جمله می توان به فعالیتهای چریکی و عمدتا کوهنوردی دسته جمعی و تشکیلاتی اشاره کرد .وی با فراغت از تحصیلات دانشگاهی ،خدمت سربازی را آغاز و پس از پایان خدمت درتهران مبارزات سیاسی را ادامه داد .ایشان در آستانه ی انقلاب با شرکت در مبارزات، پخش اعلامیه های امام و ایجاد ارتباط تنگا تنگ با روحانیت انقلابی ،وفاداریی خود را به امام و انقلاب نشان داد و تا پیروزی کامل انقلاب در صحنه باقی ماند.
پس از پیروزی انقلاب ،مدت زمان کوتاهی در کسوت مقدس معلمی در دبیرستان سعادت و هنرستان حاج جاسم بوشهری به تدریس پرداخت .اوبا آغاز جنگ تحمیلی و هجوم وحشیانه استکبار ،به جبهه های نبرد شتافت و به علت رشادتها و شجاعت هایی که از خود نشان داد ،به رده های بالای فرماندهی ارتقاءیافت و توسط شهید چمران به فرماندهی گردان های مجرب عملیاتی در ستاد جنگهای نامنظم، انتخاب شد.
با شهادت دکتر چمران ،فرماندهی بخشی از ستا د جنگ های نامنظم منطقه جنوب را پذیرفت و در این عرصه رشادتهای وی به حدی بود که او را فاتح بستان، سوسنگرد و مالک اشتر زمان لقب دادند.
شهید علیرضا ماهینی قهرمان عرصه های شجاعت ،فتوت و اخلاق بود. کم صحبت می کرد، اهل تظاهر نبود و خستگی نمی شناخت. اهل تهجد بود و اگر از وی در مورد عملیاتی سوال می شد ،تمام حرکات و تاکتیک ها و تحرکات چریکی خود را به دیگر بچه ها نسبت می داد .با اینکه فردی بسیار عاطفی بود اما در مواقع عملیات، همچون شیری خشمناک نعره می زد و از پا افتادن رفیقان همراه، او را از رسیدن به هدف باز نمی داشت.
اول مقدمه کوچکی از منطقه دشتی از استان بوشهر بگویم:
دشتی سرزمينی با نژادی عرب است. به علت آب و هوای خوب باعث مهاجرت مردم زیادی به این نواحی مخصوصا از کشورهای مجاور شد که عمده آنان از کشور بحرين بوده اند. کشور بحرين در 50 سال پيش جزیی از شهر های بوشهر بوده است و تعداد زيادی از دانشمندان و علمای بحرين به علت اختلافی که با اقوام ديگر بحرينی داشته اند دست به مهاجرت زدند. از مهمترين آنها ميتوان به خاندان بلادی و آل نصور اشاره کرد. البته بحرانی ها و بحرينی ها هم ديگر کسانی بودند که به این نواحی پای گذاردند. بعضی از آنان نيز دارای نشان و اسم خاصی نبوده اند. بعد از بحرين ميتوان کشور عربستان را نام برد که بيشترين مهاجرت را به این نواحی داشته اند از زمان ظهور اسلام تا حدود 100 سال پيش. خاندان معروف دشتی از نجد عربستان به دشتی آمدند. ديگر کشوری که بيشترين مهاجرت را به بوشهر به خصوص دشتی داشته اند عراق بوده است امير ديوان اول در شيراز و بعد در دشتی سکنا مي گزيند و امير ديوان جد سادات دشتی است که با فرزندان خود که از عراق آمده بودند پای به این سرزمين گذاشتند و رفت آمد مردم دشتی به عراق برای تحصيل به نجف مقدس و همينطور خاندان شيعه که از عراق رانده ميشدند بعضی از آنان در این نواحی آمدند و سکنا گزیدند. خاندان بصريا که اصل آنان به بصره عراق بر ميگردد. شهيد نادر بصريا که بعد فاميلی خود را عوض ميکند و به مهدوی تغيير ميدهد از همين خاندان بوده است. "روستای عربی" نيز که در حواشی خورموج واقع شده این امر را ثابت می کند.
نويسنده و محقق: ميثم رضايی
شهید نادر مهدوی (بصری):
در
سال 1342 در روستای نوکار از توابع شهرستان خورموج استان بوشهر دیده به
جهان گشود .پس از پیروزی انقلاب اسلامی به همراه دیگر جوانان به پاسداری
از دستاورد خون هزاران شهید برخاست و در سال 1360 به عضویت سپاه پاسداران
انقلاب اسلامی پیوست و برای مقابله با تجاوز دشمن بعثی به جبهه شتافت
توانایی و لیاقت او در سازماندهی افراد، مسئولان را به تحسین واداشت او در
سمتهایی از جمله معاونت سپاه جوریز، معاون عملیات سپاه بوشهر، فرمانده
عملیات سپاه جزیره خارک، مسئول تحقیق و بازرسی قرارگاه نوح نبی(ع) به
خدمت مشغول شد.و سرانجام مامور تاسیس و سازماندهی ناو گروه منطقه دوم
دریایی سپاه شد و با درایت بسیار در کوتاهترین زمان یگان خود را به صحنه
نبرد آورد. وی ضمن خدمت در منطقه عمومی خلیج فارس بارها در جبهههای نبرد
حاضر شد و پس از تجاوز ناوهای امریکایی به آبهای خلیج فارس به فرمان امام
به نبردی نابرابر با دشمن تا به دندان مسلح برخاست و سرانجام در روز
شانزدهم مهرماه سال 1366 در سن 24 سالگی در جریان هجوم ناوگان امریکایی به
واحد گشت زنی ایشان و هم رزمانشان پس از انهدام یکی از بالگردهای دشمن به
ملکوت اعلی پر گشود و راهی دیار شهیدان شاهد شد.
شهید «علیرضا ماهینی» در سال 1335 در یکی از محلات جنوبی بوشهر ،در خانواده ای متدین و مذهبی چشم به جهان گشود .وی پس از گذراندن دور ان تحصیل،موفق به اخذ دیپلم فنی از دبیرستان حاج جاسم بوشهری شد . از آنجا که دارای با لاترین معدل دبیرستان در سطح شهر بود ،بدون کنکور در دانشگاه علم وصنعت تهران پذیرفته شد .به علت فعالیت های مستمر سیاسی ،از ادامه تحصیل وی در دانشگاه ممانعت به عمل آمد تا اینکه در نهایت موفق شد در رشته الکترونیک دانشسرای عالی ایران مهر تهران تحصیلات عالی خود را به پایان رساند.
شهید ماهینی ضمن تحصیل به انجام فعالیتهای سیاسی نیز مبادرت می نمود که از آن جمله می توان به فعالیتهای چریکی و عمدتا کوهنوردی دسته جمعی و تشکیلاتی اشاره کرد .وی با فراغت از تحصیلات دانشگاهی ،خدمت سربازی را آغاز و پس از پایان خدمت درتهران مبارزات سیاسی را ادامه داد .ایشان در آستانه ی انقلاب با شرکت در مبارزات، پخش اعلامیه های امام و ایجاد ارتباط تنگا تنگ با روحانیت انقلابی ،وفاداریی خود را به امام و انقلاب نشان داد و تا پیروزی کامل انقلاب در صحنه باقی ماند.
پس از پیروزی انقلاب ،مدت زمان کوتاهی در کسوت مقدس معلمی در دبیرستان سعادت و هنرستان حاج جاسم بوشهری به تدریس پرداخت .اوبا آغاز جنگ تحمیلی و هجوم وحشیانه استکبار ،به جبهه های نبرد شتافت و به علت رشادتها و شجاعت هایی که از خود نشان داد ،به رده های بالای فرماندهی ارتقاءیافت و توسط شهید چمران به فرماندهی گردان های مجرب عملیاتی در ستاد جنگهای نامنظم، انتخاب شد.
با شهادت دکتر چمران ،فرماندهی بخشی از ستا د جنگ های نامنظم منطقه جنوب را پذیرفت و در این عرصه رشادتهای وی به حدی بود که او را فاتح بستان، سوسنگرد و مالک اشتر زمان لقب دادند.
شهید علیرضا ماهینی قهرمان عرصه های شجاعت ،فتوت و اخلاق بود. کم صحبت می کرد، اهل تظاهر نبود و خستگی نمی شناخت. اهل تهجد بود و اگر از وی در مورد عملیاتی سوال می شد ،تمام حرکات و تاکتیک ها و تحرکات چریکی خود را به دیگر بچه ها نسبت می داد .با اینکه فردی بسیار عاطفی بود اما در مواقع عملیات، همچون شیری خشمناک نعره می زد و از پا افتادن رفیقان همراه، او را از رسیدن به هدف باز نمی داشت.
دشتی:
1-خاندان خورموجی:یکی از مقتدرترین خاندان های موجود در دشتی خاندان خورموجی بوده اند که بنا بر روایت های تاریخی اصالتا ساکن خورموج وحتی قبل از سلاطین قاجار نیز ساکن خورموج بوده اند وسابقه حضورشان در دشتی به دوره زندیه برمیگردد. از علمای این خاندان می توان از میزا جعفر خان خورموجی حقایق نگار فرزند میرزا ابو الحسن خان فرزندمیرزا محمدبیگ نام برد که جد اندر جد در خورموج ساکن بودند واز قرن دوازده هجری حکومت خورموج وکلیه نواحی دشتی را به عهده داشتند. این خاندان باحمله حاجی خان پدر محمدخان به خورموج از صحنه ی قدرت کنار رفتند . میرزا حقایق نگار خورموجی مورخ کتاب ناصری بود و این شخص کسی بود که در کتابش قتل امیر کبیرفراهانی ، وزیر ناصر الدین شاه را فاش کرد.2-خاندان دشتی:نسبت خاندان دشتی به فارس بن شهبان از نجد می رسد که در قرن هفتم هجری وارد سیراف شدند و سپس به منطقه دشتی کوچ کردند واز طرف اتابکان فارس به حکومت رسیدند.در سده هفتم هجري ، همزمان با حكومت اتابكان سلغري در فارس ،مردي به نام فارس بن شهبان از ال برنجه ، به دنبال رنجشي كه در عربستان برايش پيش آمده بود از نجد عربستان به ايران مهاجرت كرد. اتابكان فارس ورود فارس بن شهبان را غنيمت شمرده، نواحي كنوني دشتي را براي سكونت او و خاندانش در نظر گرفتند. و به مناسبت نزديكي شرایط آب و هوا و نزدیکی خاك به ماًمن، ایشان مسكن جدید خود را به واسطه وجود جلگه و دشت ، دشتی نام گذاردند. از آن پس اولاد و اعقاب فارس بسيار شد و در سرتاسر خاك پهناور و حاصل خيز دشتي مقيم شدند.. از جمله افرادی که در دشتی به قدرت رسیدند محمدخان دشتی بود. وی از طایفه حاجیانی ها بود که در مورد مهاجرتشان به دشتی روایت های متفاوتی وجود دارد. برخی بر این نظر هستند که ایشان باتفاق شیخیانی ها از سمت نجد عربستان به نواحی دشتی آمدند و در حدود سواحل مند معروف به مندستان ساکن شد. گروهی نیز بر این اعتقادند که شیخیانی ها از نواحی نجد عربستان..وحاجیانی ها از بحرین به دشتی مهارجرت کردند. شیخیانی ها در ناحیه ای درشمال رود مند اقامت گزیدند وحاجیانی ها در جنوب رود مند ساکن شدند.
به هر حال سومین طایفه دشتی همان شیخیانی ها هستند که گویا از نواحی نجد عربستان به نواحی اطراف رود مند ودرشمال این رود ساکن شدند ولی بعدها تابع حکومت حاجیانی ها که همان حاجی خان ومحمدخان دشتی است شدندو در دوره قاجار وپهلوی نیز در ناحییه شیخیان دشتی درشمال رود مند روستای بزرگی را بنام طایفه خود بنا نهادند.از بزرگان خاندان دشتی:از بزرگان خاندان دشتی می توان از محمد خان دشتی نام برد. وی مردی اهل علم و فضل بود که باعث پیشرفت علمی زیادی در دشتی شد و در دوره او بیش از شصت شاعر می زیسته اند و همگی تحت الحمایه ایشان بودند.
فایز دشتی دوبیتی سرای معروف ایران نیز از همین خاندان بود.
تنگستان:
1-خاندان تنگستانی:جد بزرگ خاندان تنگستانی ، حسن مشکور، همراه قبیله اش از نجد (در جنوب عربستان ) به تنگستان ایران مهاجرت کردند و خیلی زود به یکی از ارکان مهم سیاسی و اقتصادی آنجا تبدیل شدند. بزرگان این خاندان قلعة مستحکمی با باروهای بلند و خندق عمیق در لیلک احداث کردند و آن را مقر اصلی خاندان قرار دادند. پس از مدتی لیلک مرکز اصلی تنگستان گشت . در پی تلاش رئیس احمدشاه تنگستانی ، پدر باقرخان ، در به قدرت رساندن کریم خان زند، قدرت و محدودة حکمرانی خاندان تنگستانی افزایش یافت . پادشاهان زند و قاجار و حکمرانان محلی منطقه از آنان حمایت می کردند و غالباً در مأموریتهای دشوار نظامی برای سرکوب دشمنان داخلی یا خارجی از قدرت آنان بهره می بردند.بزرگان این خاندان:از بزرگان این قوم می توان از احمد خان تنگستانی نام برد. کسی که با تمام وجود در برابر انگلیسها به دفاع پرداخت و به درجه رفیع شهادت رسید که این شعر معروف را در مورد این سردار شهید می خوانند.خبر امد که تنگستان بهار استزمین از خون احمد لاله زار استخبر بر مادر پیرش رسانیدکه احمد یک تن دشمن هزار است2-خاندان فولادی:اما خاندان مهاجری که توانستند زمام امور را بدست بگیرند اعراب فولادی بودند. پر رنگ شدن حضورشان بیشتر در دوره ی افشاریه است. آثار به جا مانده از قلعه ها در حومه عالی چنگی مثل بتلی و غیره از اعراب است که با آمدن اعراب فولادی عرصه بر اعراب فوق الذکر تنگ شد گرچه هر دو طیف از اعراب بودند اما اختلاف در مذهب داشته اند. اعراب فولادی با سکونت در تنگستان به تنگستانی معروف گردیدند.
مورخی مانند علی مراد فراشبندی سر سلسله این دودمان را در کتاب خاندان تنگستانی، حسن مشکور می داند ولی اعقاب اعراب فولادی فردی به نام فولاد جد اعلای خود می دانند و در فارسنامه ناصری که به این خاندان اشاره کرده نامی از حسن مشکور یا فولادی نمی باشد بلکه اول کسی که از این خاندان نام می برد احمد است. در بخش دوم جلد چهارم تاریخ روضه الصفاتألیف میر خواند در مطلبی تحت عنوان ذکر محاربه با اعراب نوشته است که جناب مبارزالدین محمد که از بم فارغ گشت دست اعراب را کوتاه کرد در اینجا سلسله اعراب را کسی به نام حسن فولاد می داند این واقعه به سال اتفاق افتاده است. دور از ذهن نیست که این عرب همان سر دودمان این طایفه باشد.از بزرگ این خاندان می توان:زاير خضر خان اهرمی3-خاندان قائدی و طایفه دهداری:
از جمله طوایف تنگستان که در متون تاریخی از آن ها نامی به میان آمده است طایفه قائدی و طایفه دهداری است این دو طایفه نیز بر قسمتی از تنگستان فرمانراویی کرده اند. آغاز فرمانروایی آن ها به دوره افشاریه بر می گردد اما تفاوت اساسی این طوایف با طوایف دیگر این است که از اعراب مهاجر نیستند بلکه قائدان از فارس که خود تنگستان نیز جزء فارس بوده است به این کیان کوچ کرده اند و دهداران از دهداری دشتستان. در صفحه 77 کتاب سرزمین های شمالی پیرامون خلیج فارس و دریای عمان نوشته محمدعلیخان کبابی آمده است: «طایفه قائدان و دهداران از سکنه قدیمی اهرم و خاییز محسوب می شوند قایدان از اهل ممسنی و دهداران از اهل دهدار شبانکاره باشند از دهدار بدو ا حاج محمد طاهر نامی به آن حدود آمده و از نادر شاه به ازای خدماتی که به آن دولت کرده اهرم و خاییز را به مالکیت یافت. سلاطین زند و بدایت قاجار هم فرمان نادر شاه را امضا کرده اند و قایدان بنیان و تل گر گویی را آباد کرده اند و دهداران گشی را آباد نمودند و اول کسی که از قایدان به آن حدود آمد حاج علی مراد خان بود سه موضع اهرم را به سه موضع خاییز قسمت کرده اند دهیران به بنیان و ده میان به تل گر گویی و خرکستان را به کشی د ادند و آن دو طایفه را خوانین تنگستانی استیصال داده و املاکشان را بردند.» البته علاوه بر قائدان که از ممسنی آمده اند گروه دیگری با شهرت ممسنی در تنگستان زندگی می کنند.
1-خاندان ال مذکور:تاريخ حكومت اولين فرد از اين خاندان يعني شيخ ناصر ابومهيري، با ايجاد شهر جديد بوشهر در زمان نادرشاه افشار (1160 –1147 هـ ق) ، آغاز مي گردد.شيخ ناصر از طايفه ابومهير مسقط عمان ، و به قول كازروني، از " بر عربستان" ، مقارن پادشاهي نادرشاه از ديار خويش مهاجرت كرده و در ريشهر ( 2 فرسخي جنوب شرق بوشهر كنوني) سكني گزيد. نادرشاه، وي را به دليل مهارت دركشتي سازي و آشنايي به فن دريانوردي به عنوان ناخداباشي كشتي هاي نادرشاهي در خليج فارس تعيين كرد. در 1150 هـ ق / 1737 م شيخ ناصر به دلايلي چند از ساكنين ريشهر رنجيده خاطر شد و به دهكده ليان واقع در جنوب شبه جزيره بوشهر كنوني، كوچ كرد. ليان تا اين زمان دهكده اي بيش نبود و غالب سكنه آن ماهيگير و تجارت پيشه بودند. تا اينكه در همين سال 1150 هـ/ 1737 م ، طرح " شهر جديد" توسط شيخ ناصر ريخته شد. به تدريج اهالي آبادي ريشهر نيز به بندر بوشهر نقل مكان كردند. ديري نگذشت كه بندر بوشهر، مركز نيروي دريايي ايران در خليج فارس گرديد. نادرشاه علاوه بر تشكيل نخستين نيروي دريايي ( به وسيله لطيف خان ، دريا بيگي نادر) ، دستور تأسيس كارگاه كشتي سازي نيز به سرپرستي " جان التون" انگليسي در بوشهر داد. به دليل مشكلات فراوان از جمله فقدان الواركافي، كارگاه كشتي سازي بعدها به صورت تعميرگاه كشتي درآمد. بدين ترتيب از اين به بعد بوشهر به عنوان يكي از بنادر مهم خليج فارس گرديد.از بزرگان این خاندان:شیخ ناصر ال مذکور بود که باعث شکوفایی و عمران شهر بوشهر گردید و به یکی از مناطق بزرگ اقتصادی در خاورمیانه تبدیل کرد.
2-خاندان چاهکوتاهی:شیخحسین، ملقب به سالار اسلام، ضابط دهستان چاهكوتاه و از مبارزان معروف جنوب ایران با نیروهای انگلیسی در جنگ جهانی اول. وی در 1273 زاده شد. اجدادش از منطقه نجد عربستان به جنوب ایران مهاجرت كرده و در آبادی چاهكوتاه سكونت گزیده بودند. با افزایش نفوذ خاندان دموخ در جنوب ایران، حكومتهای وقت ضابطی چاهكوتاه را بهصورت موروثی به آنها واگذار میكردند. شیخحسین دموخی، پدربزرگ چاهكوتاهی، نیز در مقابله با تجاوز نظامی انگلستان به ایران در 1273، مؤثر بودحكومت بنادر، از خانهای چاهكوتاه برای مقابله با ناآرامیهای محلی كمك میگرفت.
چاهكوتاهی پس از مرگ پدرش، شیخاحمد دموخ، بر برادران خود فائق آمد و جای پدر را گرفت. وی پس از كسب قدرت، درصدد نزدیكی با احمدخان دریابیگی و نمایندگان بریتانیا در كنسولگری بوشهر برآمد و در رسیدن به این هدف موفق شد.بزرگ این خاندان:شیخ حسین چاهکوتاهی دموخ که در جنگ با انگلیسیها به شهادت رسید.
دشتستان:
1-خاندان شبانکاره:
ملک اردشیر (742 تا 756ق) در سال 756 ق از امیر مبارزالدین محمد از سلسله آل مظفر شکست خورد و سلسله شبانکاره منقرض و پخش و پراکنده شدند. یکی از طایفه های این خاندان به دشتستان کوچ کرده یا تبعید شدند و در این جا ماندگار شدند و گویا اولین بار در نزدیکی های زیراه و سپس در شبانکاره ساکن گردیدند. فارس نامه ابن بلخی تعداد طایفه های شبانکاره را پنج تا به نام های اسماعیلیان، مسعودیان، کرزوبیان، رامانیان و اشکانیان نوشته است. برخی بر این باورند که چون نام اسماعیل بارها در سلسله شبانکاره های دشتستان تکرار شده طایفه ای که به این جا آمده اسماعیلیان بوده است. فرمانروایان سلسله شبانکاره در شجره ها نسب خود را به اردشیر بنیانگذار سلسله ساسانی می رساندند. محمد بن علی شبانکاره ای در کتاب خود به نام ( مجمع الانساب) می نویسد " بدان که غرض از تقدم ملوک شبانکاره بر دیگر ملوک آن است که نسب آن ها در نزد همه اهل علوم انساب محقق و ثابت است و شکی در آن نیست که ایشان از نوادگان اردشیر بابک ساسانی اند و خیلی کتاب بدان مسطور و مذکور است و شجره انساب آن ها که از مظفرالدین محمد بن مبارز تا به حضرت آدم رسد نزد ائمه و اهل تاریخ درست و منقح شده است" از زمانی که خاندان شبانکاره ای وارد دشتستان شده اند تا زمان آخرین اُمرای این سلسله که در این سرزمین حکومت کردند یعنی تا زمان اردشیر خان و ملک منصور خان نزدیک به 20 نسل آن ها در منطقه شبانکاره و سعدآباد ( زیراه) زیستند.2-خاندان حیات داوودی:
حياتْ داوودى، خاندان يا طايفهاى از لرها كه در ناحيه حيات داوودِ دشتستان استان بوشهر در جنوب ايران زندگى می كنند.
زبان حيات داووديها فارسى با گويش لرى است و مذهب آنها شيعه هستند.
حيات داوود ناحيهاى در حاشيه شمالى خليج فارس است كه از بندر ديلم تا بندر بوشهر و نوارى از اطراف آن مناطق را شامل مىشود 3). بنابراين، قلمرو حيات داوودى، واقع در دشتستان، كوچكترين ناحيه لرنشين است و مرزهاى جنوبى آن به سواحل خليجفارس منتهى مىشود يكى از بنادر مهم اين ناحيه بندر ريگ* است كه اعتمادالسلطنه قدمت آن را تا دوره اسكندر مقدونى دانسته است.
حيات داوودى يكى از چهار گروه لر بزرگ به شمار آمده است و سه گروه ديگر، لرهاى بختيارى، لرهاى كهگيلويه و لرهاى ممسنى هستند. ولى آنها اصل خود را از طايفه حيات غيبيهاى خرّم آباد و در نتيجه از لر كوچك مى دانند. شجره حيات غيبيهاى خرّم آبادِ لرستان به پير شمس الدينبن على بن محمدبن احمد حيات الغيب مى رسد كه از علماى قديم لرستان بود و اينك مقبرهاش در دهستان تَشْكَن شهرستان خرّمآباد است. در اوايل دوره صفوى، بخشى از طايفه حيات غيبى از طايفه خود جدا شدند و از ديار خود هجرت كردند و به دشت داوودى رفتند و با تصرف كل ناحيه، آن را بلوك حيات داوود ناميدند و خود را حيات داوودى خواندند .مقدسى در نيمه دوم از دشت داوودى در يك منزلى گناوه نام برده است.
کنگان:
1-خاندان نصور:
دیرینگی بافت تاریخی کَنگان به دورهی حکومت اعراب برمی گردد، شهر کَنگون در دوران گذشته پایگاه حکم قبیله بنی خالد النصوریین (قسمت غربی) بوده که در سده نهم هجری از صحرای نجد به (الیعیمیة) در شمال قطیف در عربستان سعودی میروند و پس از مدتی به زباره میروند واز آنجا نیز به بر فارس مهاجرت میکنند. در ابتداء امر در جایی بنام «کلاتو» مستقر شدند وبعد از مدتی به «کَنگون» نقل مکان کردند. در این هجرت دو گروه بنامهای «آل بوسفر» و «آل مره» به همراه داشتند. بعد از استقرار در «کنگان» شروع به ساختن خانه وآشیانه نمودند، خانههایی قدیمی وجود دارد که از سنگ و کاهگل وگچ ساخته شدهاست.
منابع:
کتاب فرهنگ نامه بوشهر نوشته دکتر حمیدی
با استفاده از اطلاعات استاد هاشمی زاده
رك، ويلم فلور: صنعتي شدن ايران و شورش شيخ احمدمدني.
محمد ابراهيم كازروني: تاريخ بنادر و جزاير خليج فارس
زیز اسمان دشتستان سیروس انصاری شماره 577
فایز دشتی نوشته مصطفی فخرایی
احمد
فرامرزی، شیخ حسینخان چاه كوتاهی در جنگ مجاهدین دشتستان و
تنگستان با دولت انگلیس به كوشش قاسم یاحسینی، تهران 1377 ش.
سفرنامه سدید السلطنه: التدقیق فی سیرالطریق، چاپ احمد اقتداری، تهران 1362 ش
تنگستان و قومیتها شماره 175
جواد صفىنژاد، لرهاى ايران : لر بزرگ، لركوچك، تهران 1381ش
جنوب ايران به روايت سفرنامهنويسان، همان؛
محمدجعفربن محمدعلی خورموجی ، حقایق الاخبار ناصری ، چاپ حسین خدیوجم ، تهران 1363ش
سفرنامة بنادر و جزایر خلیج فارس ، از مهندسی ناشناخته ، چاپ منوچهر ستوده ، تهران 1367ش
علیمراد فراشبندی ، خاندان تنگستانی ، ] تهران 1355ش
منبع متن: وبلاگ دشتی ها و دیگر سایت های اینترنتی ...
منبع متن: وبلاگ دشتی ها و دیگر سایت های اینترنتی ...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر