Translate

نگاهی کوتاه بر خاندان ال مذکور بوشهر (أبوشهر)


خاندان ال مذکور بوشهر (أبوشَهر)

دولت های دوره ی اسلامی به دلایل نظامی و اقتصادی، کم و بیش به این منطقه توجه داشته اند اما عصر جدید استان یا منطقه بوشهر از زمان نادرشاه افشار آغاز شده و تا امروز دگرگونی ها و افزونی و کاستی های بسیار از سر این منطقه گذشته است.
اولین خاندان حکومتی که در بوشهر و توابع به حکمرانی پرداخت، خاندان آل مذکور از طایفه ی ابومهیر بود که از 1114 ش/  1155 ق / 1735 م و کمی قبل از جلوس نادرشاه افشار حکومت خود را آغاز کرده و در زمان نادر رسمیت یافت.
شیخ ناصر، شیخ نصر (در منابع خارجی شیخ نصیر) شیخ عبدالرسول، شیخ نصر دوم شیخ سعدان برادر شیخ نصر اول و فرزند شیخ ناصر، از فرمانروایان سرشناس این خاندان بوده اند.


در زمان این خاندان، زیر و بم ها، حوادث، بستن قراردادها، نزاع های داخلی و رویدادهای بسیار در بوشهر، به وقوع پیوسته است.
بیشتر این حوادث در عصر شیخ عبدالرسول و شیخ نصر دوم، روی داده است. به ویژه در زمان حکومت این دو شیخ، دو حمله ی سخت و وحشتناک توأم با غارت و چپاول به بوشهر صورت گرفت.

شجره مشایخ آل مذکورناصر خان ابومهیری آل مذکور، دریا سالار نادر به تنظیم و تدوین نقشه شهر بوشهر مأموریت یافت. شیخ ناصر خان آل مذکور سپس به حکومت بوشهر رسید و پس از وی پسرش شیخ نصر خان اول و بالاخره دیگر افراد خاندان آل مذکور به حکومت رسیدند.
 
بوشهر چهار بار مورد تهاجم بیگانگان قرار گرفته است؛ یک بار توسط اعراب (البته یکی از نژاد های اصلی مردم بوشهر،عرب است)  و سه بار توسط دولت انگلیس که در هر چهار نوبت با جانبازی ها و فداکاری های مردم دلیر استان رهایی یافته است.
خاندان شیخ مذکور ابومهیری است که از نواحی نجد و عربستان به بوشهر مهاجرت و در آن جا مسکن گزیده بود. 

Ale Mazkur2

مشایخ آل مذکور به ترتیب حکومت عبارتند از:

1.شیخ ناصر خان بوشهری:
شیخ ناصر خان بوشهری، پسر شیخ مذکور ابومهیری ناخداباشی و فرمانده کشتی های نادرشاه افشار در خلیج فارس، شیخ ناصر به دستور نادرشاه نقشه ی شهر بوشهر را در 1150 ق طراحی کرد. با توجه به شکل جغرافیایی بوشهر که در شبه جزیره ای مثلثی شکل و رأس و قاعده آن شمال جنوبی است، در جانب جنوبی شهر یعنی فاصله بین دو دریا حصاری کشید، چنان که سه طرف شهر را دریا و یک طرف را دیوار در احاطه داشت. دیوار دارای دو دروازه و دروازه برج بود. در قسمت شرقی دیوار ساختمان چهار برج یا برج بحری قرار داشت که محل دارالحکومه بوشهر بود.
بعدها محل دارالحکومه به ساختمان امیریه حکومتی (شهرداری سابق) منتقل شد.
« وفات شیخ ناصر ابوشهری در سال 1203 ق روی داد».
با طراحی شهر بوشهر، در 1150 ق رونق و آبادی ریشهر به بندر بوشهر منتقل شد.

2.شیخ نصر بوشهری
: (شیخ نصر اول)
شیخ نصر بوشهری، فرزند و جانشین شیخ ناصر خان که در زمان حکومت خود، بر جزیره بحرین تاخت و تا 1210 ق این جزیره را در تصرف داشت. با شورش اعراب بنی عتبه قلمرو بحرین از دست وی خارج شد. وفات او در 1215 ق روی داده است.

3.شیخ عبدالرسول خان:
شیخ عبدالرسول، با درگذشت شیخ نصر اول در 1215 ق حکومت بوشهر و توابع آن به عهده فرزندش شیخ عبدالرّسول واگذار گردید. شیخ نصر اول دو فرزند دیگر به نام های شیخ حسین و شیخ عبدالله نیز داشت.
شیخ عبدالرسول در 1220 ق از حکومت معزول شد و حکومت بوشهر و توابع به دست محمد جعفر خان برادر محمد نبی خان وزیر فارس افتاد، اما چندی نگذشت که شیخ عبدالرسول بار دیگر زمام امور را به دست گرفت.
شیخ عبدالرسول مردی لایق و مدبر بود. در زمان او فرمانفرمایی فارس به عهده ی حسینعلی میرزا فرمانفرما بود که رقابت شدیدی بین فرزندان و همسران وی وجود داشت.
در 1237 ق یکی از زنان فرمانفرما که دختر محمد قلی خان افشار ارومی و مادر رضا قلی میرزا و تیمور میرزا بود، عازم سفر حج شد و مورد استقبال صید سعید خان امام مسقط قرار گرفت. در این سفر صید سعید خان تقاضای خدمتگزاری و دامادی فرمانفرما کرد و همسر فرمانفرما وعده داد که به محض بازگشت به شیراز این کار را عملی سازد.
در سال بعد همسر دیگر فرمانفرما به صوب حج حرکت کرد و در بوشهر مورد احترام شیخ عبدالرسول قرار گرفت. شیخ بوشهر در تدارک سفر و بذل و بخشش و مخارج این سفر کوتاهی نکرد و خود نیز همراه کاروان ملتزم رکاب شد و حتی دو کشتی بزرگ خود که نام یکی از آن ها « نصرت شاهی » بود با خدمه مخصوص برای حرکت این بانو آماده ساخت و شیخ عبدالرسول تا حرمین شریفین همراه کاروان بود و از بذل و بخشش دریغ نداشت.
چون این خبر به همسر اول فرمانفرما رسید، به قول مؤلف فارسنامه، کینه هوویی زنانه در کانون سینه اش زبانه کشید و برای امام مسقط پیغام فرستاد که چون شیخ عبدالرسول بوشهری به حوالی مسقط آید او را گرفته و در حبس نگاه دارد تا به وعده خود وفا نموده و نوّاب شاهزاده خانم را در عقد نکاح او درآورد.
هنگامی که کشتی شیخ عبدالرسول به حوالی مسقط رسید امام مسقط با چندین کشتی توپدار، و تفنگچی، کشتی او را محاصره کرد و پس از یک جنگ شدید نابرابر، شیخ عبدالرسول دستور داد ساکنان کشتی غسل کرده، کفن پوشند و کشتی را آتش زنند تا اسیر نشوند.
اما بنا به التماس حرم فرمانفرما از این کار منصرف شد و اهالی مسقط داخل جهاز نصرت شاهی شده، شیخ عبدالرسول را گرفته و به مسقط بردند.
وی یک سال محبوس بود. صید سعید خان نیز وزیر خود را رروانه شیراز نمود و حاجیه همسر اول فرمانفرما به عهد خود وفا کردو دختر خود را به حباله ی نکاح امام مسقط در آورد و روانه مسقط نمود. شیخ عبدالرسول خان هم از حبس نجات یافته، عازم بوشهر شد و طی نامه های بسیار، سخنان تند و خشن به حاجیه بانو نوشت و او را آزرد و نسبت به تیمور میرزا نایب الایاله که پسر حاجیه بود وقعی نگذاشت.
« در سال 1246 تیمور میرزا حسام الدوله با کمک سالم خان برازجانی و رئیس باقر پسر رئیس حسین تنگستانی و میرزا محمد جعفر خورموجی و سایر کلانتران دشتی و دشتستانی با چندین هزار تفنگچی بندر بوشهر را محاصره نمود، شیخ عبدالرسول خان که به تنهایی قدرت پایداری نداشت خود را به کشتی رسانید و در دریا متوقف شد و بندر بوشهر توسط متجاوزین غارت شدو دو روز این غارت ادامه داشت و اموال غارت شده را تیمور میرزا تحویل دادند و به دیار خود بازگشتند.
تجار غارت شده بومی و غیر بومی مراتب را به اولیای دولت عرضه داشتند فتحعلی شاه دستور استرداد اموال و استرضای خاطر شیخ عبدالرسول را به فرمانفرما صادر کرد. فرمانفرما در سال 1247 ق عازم کازرون و دشتستان شد و پس از توقف کوتاهی در برازجان همراه با مشیرالملک و سالم خان برازجانی وارد بوشهر شد و در ارگ بوشهر که محل حکومت شیخ عبدالرسول بود، فرود آمد و مأموران وی، رئیس محمدباقر تنگستانی پسر رئیس حسین و محمد جعفر خورموجی را دستگیر و روانه بوشهر کردند و شیخ عبدارسول خان را که در کشتی بود به بوشهر دعوت نمود، و رئیس محمد باقر و میرزا جعفر خان و سالم خان را به او تحویل داد. شیخ سر زنجیر هر سه را بر دوش خود گذاشت و از میان بازار عبور کرد.
سپس آن ها را در کشتی نشاند و روانه خاگ نمود و پس از مدتی سالم خان و باقر خان را در دریا غرق کرد، و جعفرخان خورموجی توانست فرار کند و به شیراز و آنگاه به تهران برود و به مطالعه بپردازد و کتاب های بسیار بنویسد.
در بازگشت فرمانفرما به شیراز عبدالرسول خان به همراه او به شیراز رفت و اداره امور بوشهر به جمال خان شیرازی تفویض شد و در محرم سال 1248 هنگامی که شیخ عبدالرسول خان از شیراز به بوشهر برمی گشت در دالکی توسط حاجی محمد خان برازجانی و محمد امین خان شبانکاره ای و محمد علی خان و باقر خان پسر احمد خان تنگستانی محاصره شد و او پس از نبردی سنگین چون تنها مانده بود با شلیک یک گلوله به زندگی خود خاتمه داد تا به اسارت نیفتد.»

4.شیخ نصر دوم:
شیخ نصر دوم، فرزند شیخ عبدالرسول که پس از درگذشت پدر به جانشینی وی منصوب شد. رضا قلی میرزا نایب الایاله فارس پس از درگذشت شیخ عبدالرسول خان وارد بوشهر شد، اما توجه ای به مرگ شیخ نکرد و مرتکبین را تعقیب ننمود و شیخ نصر برای خون خواهی پدر از طوایف عتوب بحرین و جواسم رأس الخیمه کمک گرفت و با چند کشتی بوشهر را محاصره کرد.
سربازان رضا قلی میرزا تاب مقاومت نیاوردند و شکست خوردند اما با کشته شدن شیخ عبدالله سردار سپاه شیخ نصر، شیخ مجبور به عقب نشینی شد. ولی شیخ نصر سرانجام حکومت بوشهر را به دست آورد و در سال 1270 وفات یافت

5.شیخ حسین خان:
شیخ حسین خان، برادر شیخ عبدالرسول و عموی شیخ نصر خان دوم. هنگامی که فیروز میرزا نصرت الدوله به حکومت فارس منصوب شد، شیخ نصر خان را به شیراز احضار کرد و از حکومت بوشهر معزول ساخت، شیخ حسین خان در بوشهر دست به عصیان زد؛ فیروز میرزا حکومت بوشهر را به میرزا حسنعلی خان دریا بیگی پسر میرزا علی اکبر قوام الملک شیرازی سپرد.
هنگام ورود دریا بیگی به بوشهر با مقاومت شدید شیخ حسین خان روبه رو شد و از حکومت فارس کمک خواست.
سرتیپ مصطفی خان قراگوزلو همراه با چند فوج سرباز و دو عراده ی توپ به کمک دریا بیگی شتافت. اما دریا بیگی با شیخ حسین خان از در مسالمت در آمد و وعده حکومت بوشهر را به او داد به شرط این که موقتاً به خارک برود، شیخ با خانواده خود به خارک رفت ولی حسنعلی خان دریابیگی به وعده خود عمل نکرد و به قول مؤلف حقایق الاخبار ناصری در بوشهر مستقر و به اخذ باج و خراج مشغول گردید.

6.شیخ سعدان:
شیخ سعدان (سعدون)، فرزند شیخ ناصر و برادر شیخ نصر اول (لریمر) از مشهورترین و سرشناس ترین شیوخ آل مذکور بود که حکومت محلی شهر بوشهر را به عهده داشت. شیخ سعدان نخستین کسی است که بدون توجه به حیله انگلیسی ها، برای رونق بازرگانی بوشهر و آمد و شد تجّار معاهده ده ماده ای با انگلیسی ها امضا کرد و به نظر کریمخان زند در شیراز رسانید.
طرف انگلیسی این قرارداد ویلیام پرایس انگلیسی بود. کریمخان زند این معاهده را پسندید و چهار ماده دیگر به آن افزود و در 1176 ق به تصویب رساند. از آن پس، از 1177 ق کمپانی هند شرقی انگلیس در بوشهر تأسیس شد. این کمپانی اگر چه ایده های سیاسی و استعماری را دنبال میکرد، اما رونق تجاری بندر بوشهر از آن به بعد ابعاد جهانی یافت.
شیخ سعدان در بوشهر در محله کوتی مسجد معتبری ساخت که تا امروز هم به نام مسجد شیخ سعدان دایر و برقرار است:
قدمت این مسجد نزدیک به 3 قرن است.

7.آل نصور:
آل نصور - شیخ مذکور، فرزند دیگر شیخ، جبّاره دوم بوده که پس از قتل برادرش شیخ حسن، زمام امور را به دست گرفت و در 1284 ق به کمک تفنگچی های کنگان، گاوبندی و گله دار و با پشتیبانی نیروهای دولتی بر عسلویه تاخت و به انتقام خون برادر بی گناه خود (حسن) طایفه آل حرم را که دشمن خونی و قدیمی آل نصر بود، قلع و قمع کرد و کلیه افراد ذکور مشایخ آل حرم را به قتل رساند.
شیخ ابراهیم آل حرم که در لباس مبدّل در حال فرار بود، دستگیر شد و شیخ مذکور به او گفت: وقتی شیخ حسن را کشتی مرد بودی و حالا زن شدی و دستور قتل او و دو نفر دیگر از مشاهیر آل حرم یعنی شیخ سیف و شیخ محمد را صادر کرد و چنان که مؤلف فارسنامه ناصری نوشته است: شیخ مذکور بندر عسلویه را نیز ویران کرد، سپس حکومت کنگان را به دست گرفت.
به واسطه اختلافی که بین او و دولت قاجار پیش آمده بود، معتمدالدوله حاجی فرهاد میرزا، نایب الایاله فارس در 1294 ق شیخ مذکور را دستگیر و به شیراز فرستاد و پس از گرفتن تعهد و پیشکشی دوباره او را به ضابطی کنگان ابقا نمود.
شیخ مذکور در این نوبت « قلعه ی قلات سرخ» گاوبندی را تعمیر و تکمیل نمود و آن جا را مقر خود قرار داد.
در فاصله سال های 1914 تا 1918 یعنی در زمان جنگ بین الملل اول که انگلیسی ها تمام منطقه و سواحل خلیج فارس را در معرض هجوم و تاخت و تاز خود قرار داده بودند و در بوشهر و نواحی آن ماجرای دلیران تنگستان و دشتی و دشتستان و بوشهر پیش آمد و مبارزان این منطقه در مقابل هجوم انگلیسی ها ایستادگی کردند، نواحی کنگان و گاوبندی نیز از یک سو شخصی به نام « آقابدر» از اهالی بندر لنگه که در دستگاه انگلیسی ها قدرت و نفوذی به هم زده و از طرف آن ها قونسول بندر لنگه بود، به طرفداری انگلیسی ها و از سوی دیگر، شیخ مذکور نصوری، حاکم گاوبندی و کنگان به مخالفت با انگلیسی ها به جنگ دست یازیدند.
شیخ مذکور که مردی باهوش و باسواد و وطن دوست بود، برای مقابله با انگلیسی ها و دست نشانده آن ها یعنی آقابدر، از تفنگچیان تنگستانی کمک گرفت و با رئیس حسین بنه گزی تنگستانی متحد شد.
مختصر آن که در این نبرد آقابدر و برادرش در قهوه خانه بندر لنگه به ضرب گلوله رئیس حسین از پا در آمدند و عصر همان روز رئیس حسین با تیر چریک های لارستانی متّحد آقابدر کشته شد و چریک های تنگستانی  به بندر « چیرو » نزدیک جزیره کیش پناه بردند.
انگلیسی ها با کشتی های خود بندر چیرو را توپ باران کردند و استحکامات آن را با خاک یکسان نمودند. وقتی که این خبر به گوش شیخ مذکور رسید با کمک تفنگچیان خود از ورود انگلیسی ها به بندر «شیو» جلوگیری کرد و آنان را هنگام پیاده شدن از قایق های خود به باد گلوله گرفتند.
انگلیسی ها که نتوانستند بر شیخ مذکور و نواحی تحت تصرف او دست یافبند، بندر نخل تقی را توپ باران کردند. دفاع شیخ مذکور در مقابل نیروهای انگلیس مدت ها به طول انجامید.
ضعف و بی خبری دولت قاجار و بی توجهی به بنادر و سواحل خلیج فارس و نیز قدرت روزافزون شیخ مذکور باعث شد تا به تدریج به حکومت قاجار وقعی ننهد و از اطاعت به آن حکومت، سر باز زند و پیشکشی های وعده داده را نپردازد. شیخ مذکور پس از اقدام به توسعه ی مناطق تحت فرمان خود، به ضرب سکه مبادرت نمود. معتمدالدوله بار دیگر با سرباز و توپ، قلعه قلات سرخ را محاصره کرد و پس از جنگ بسیار، شیخ مذکور با فریب خداکرم خان بویراحمدی که سوگند خورده بود، جان شیخ محفوظ باشد دستگیر و به شیراز فرستاده شد.
« از قرار مذکور خداکرم خان بایرحمت (بویراحمد) با محمد حسن خان پسرش به جهت شیخ مذکور خان قسم قرآن خورده بود که شیخ را گرفتند. بعد از دو روز محمد حسن خان از اسب به زمین خورد و با تپانچه خودش کع به پهلئیش خورده فوراً فوت می شود.»
« روز نوزدهم جمادی الثانیه شیخ مذکور خان با هفت نفر از بستگان او را با فوج و بالابان وارد شیراز کردند. همه ارکان و حکام و ضُبّاط فارس در منزل حکومتی حاضر بودند. شیخ مذکور خان را اول یک پول سیاه از مسکوک هایی که به اسم خودش در گاوبندی و بندر کنگان سکّه زده بود به خوردش دادند و بعد از آن حضوراً مشارٌالیه را طناب انداختند و بردند در میدان طویله به دارش کشیدند.
دو نفر از آدم هایش که یکی را می گفتند میر غضب مشارٌالیه است و دیگری را که از نزدیکان او بود، طناب انداختند، به پایه ی دار بستند. دو نفر را مرخّص نمودند که یکی از آن ها پسر محمدطاهر خان گله داری بود و یکی هم دلاک شیخ بود و سه نفر دیگر را هر یکی یک دست بریده، رها کردند.
شیخ با آن دو نفر که مقتول شده بودند، یک شبانه روز سر دار و پای دار بودند بعد به توسط بعضی ها از حکومت مرخص کردند بردند دفن نمودند.»دستگیری و اعزام شیخ مذکور به شیراز و اعدام وی در جمادی الثانیه 1297 ق روی داده است. شیخ مذکور دارای سه پسر بود، شیخ حسن، شیخ ابراهیم و شیخ علی.ناصر خان ابومهیری آل مذکور، دریا سالار نادر به تنظیم و تدوین نقشه شهر بوشهر مأموریت یافت. شیخ ناصر خان آل مذکور سپس به حکومت بوشهر رسید و پس از وی پسرش شیخ نصر خان اول و بالاخره دیگر افراد خاندان آل مذکور به حکومت رسیدند.بوشهر چهار بار مورد تهاجم بیگانگان قرار گرفته است؛ یک بار توسط اعراب و سه بار توسط دولت انگلیس که در هر چهار نوبت با جانبازی ها و فداکاری های مردم دلیر استان رهایی یافته است.

منبع:
http://dashtiha.blogfa.com/post-224.aspx
منبع:
http://boushehrday.com/index.php?option=com_content&view=article&id=54:1388-12-05-09-35-31&catid=1:1388-11-15-13-37-18&Itemid=67

منابع :
1. تاریخ بنادر و جزایر خلیج فارس کازرونی – محمد ابراهیم متخلص به نادری
2. حقایق الاخبار ناصری–خورموجی – محمد جعفر حقایق نگار
3. جایگاه دشتستان در سرزمین ایران– سروش اتابک زاده
4. فارسنامه ناصری – حسن حسینی فسایی
5. فرهنگ نامه بوشهر–  سید جعفر
6. سایت هایی از اینترنت

هیچ نظری موجود نیست: