How the Suez crisis sank the British empire, Iron Fist of the US
همان
طور که می دانید در خلال جنگ جهانی دوم ایالات متحده و دیگر کشورها در
پیمان آتلانتیک شمالی قرار بستند که اگر جنگ تمام شود باید نیروهای نظامی
کشورها از دیگر کشورها خارج شوند تا از رفتار استعماری جلوگیری شود! با
همین روش در آخر جنگ جهانی دوم یعنی سال 1946 میلادی، امریکا موفق شد
انگلیس را پس از 180 سال از بوشهر (ابوشهر یا Bushire) بیرون بیندازد و در
همان سال هند نیز استقلال یافت! انگلیس در این سال به
بحرین رفت و در سال 1971 خاتمه حضور نیروی دریایی اش بود! سال 1971 سال
استقلال یافتن بوشهر (ابوشهر یا Bushire) از مستعمرات انگلیس بود. در زمانی
که انگلیس در بحرین بود به برخی کشورهای خلیج استقلال داد و کاملا انگلیس
رو به مرگ بود! دهه 1970 میلادی هم که می دانید بحران نفت بود! شاه تهدید
کرده بود که دیگر قراردادهای نفتی را مانند قبل نمی بندد و آخرین فرصت سال
1979 میلادی است! (یعنی دقیقا سالی که انقلاب شد!).
محمدرضا پهلوی که مجموعه حماقت هایش قابل
نوشتن نیست، به نیروی دریایی انگلیس خیلی دلش خوش بود! انگلیس هم در سال
1971 دقیقا 24 ساعت قبل از خروجش از خلیج فارس، به شاه اعلام کرد که نیروی
دریایی اش از خلیج می رود. شاه وحشت زده دستور اعزام نیرو به جزایر سه گانه
داد و درگیری پیش آمد و جزایر را گرفتند و تا امروز اختلاف بر سر جزایر سه
گانه بین امارات متحده عربی و ایران برقرار است و احتمالا اعراب موفق شوند
این جزایر را پس بگیرند. اساسا ساکنان جزایر جنوبی خودشان را ایرانی نمی
دانند و ما مردم جنوب هم اغلب خودشان را جدای از ایران می دانند.
اما بگذارید بگویم که چگونه انگلیس این
چنین دچار ضعف شد! جنگ های جهانی به شدت به انگلیس ضربه زده بودند و از
طرفی امریکا آنها را از بوشهر (ابوشهر یا Bushire) در سال 1946 به بحرین
پرت کرد! در جنگ جهانی دوم و در سال 1943 جنوب ایران صحنه آشوب بسیار و خونینی شد اغلب مردم و قشقایی ها شورش کردند.
اسنادی از قتل عام مردم قشقایی به دست انگلیس و بی خیالی و بی کفایتی تهران مزدور:
سال 1956 (1335 شمسی) میلادی یک جنگ جالب بوجود آمد و مشت آهنین امریکا در دهان انگلیس و فرانسه و اسراییل خورد!
قبل از آنکه شروع به بحث شود بگذارید مقدمه ای از کانال سوئیز گفته شود:
In 1854 Ferdinand de Lesseps, a
French former diplomat, persuaded the Viceroy of Egypt, Mohamed Said,
to permit the construction of a shipping canal through the 100 miles of
desert between Africa and Asia. A prospectus was circulated and on 20
December 1858 the Universal Company of the Suez Maritime Canal was
constituted.
Britain, which had regarded
France’s increased influence in this region with suspicion, declined the
offer of shares and even organised a boycott resulting in a shortage of
investors. Egypt therefore acquired 44% of the shares.
Construction began on 25 April
1859 and the canal was opened in November 1869 complete with a statue of
de Lesseps dominating the harbour. Said, who died in 1867, was
succeeded by his nephew Ismail. In the first year of the canal’s
existence, some three-quarters of the vessels using it were British.
By the mid 1870s, Ismail, who
had set out to modernise Egypt, but had incurred massive debts, offered
his country’s shares in the canal for sale. British Prime Minister
Benjamin Disraeli bought Egypt’s shareholding for £4 million
establishing Britain’s influence in the running of this new and
extremely important waterway.
جنگ كانال سوئز اغازي براي حدود دو دهه جنگ
در خاورمیانه بين اعراب و اسرائيل بود. اين جنگ كه با حمله
انگلستان،فرانسه و اسرائيل به مصر اغار شد به دليل تصميم جمال عبدالناصر
رئيس جمهور وقت مصر براي ملي كردن كانال سوئز اغاز شد. جمال عبدالناصر در26
ژانويه سال 1956 كانال سوئز را ملي اعلام كرد و ان اين چيزي نبود كه
انگلستان و فرانسه از ان خوششان بيايد.البته در اين ميان اسرائيل كاري به
ملي شدن كانال سوئز نداشت ولي از انجایي كه در ان زمان مصر و جمال
عبدالناصر در خط مقدم نبرد با اسرائيل بود اين بهانه خوبي برای ضربه زدن به
مصر بود.
كار ساخت کانال سوئز در سال 1875 به پايان
رسيد. اين كانال براي كشوري مانند انگلستان و فرانسه كه در جنوب شرق اسيا
مستعمرات داشتند و اهميت فوق العاده مهمي داشت زيرا ديگر کشتیهای انها براي
رسيدن به هند و يا ويتنام لازم نبود كل قاره افریقا را دور بزنند. از همان
سال انگلیسیها 44% از سهم اين كانال را در خريداري كردند و تا پايان جنگ
جهاني دوم با چنگ و دندان از كانال سوئز دفاع كردند. چرچيل
در خاطرات خود درباره جنگ جهاني دوم نوشت كه حفظ کانال سوئز ار حفظ تمامي
مستعمرات انگلستان(افريقا و هند)مهم تر است ولي از سال 1948 اهميت كانال
تا حد زيادي كاسته شد اول دليل ان وضعیت انگلستان بعد از جنگ بود.
انگلستان بعد از جنگ جهاني دوم به دليل هزينه هاي زيادي كه بر ان تحمیل
شده بود تا حدي زيادي دچار مشكلات مالي بود از اين رو با كاهش بودجه دفاعي
از حضور نظامي خود در بسیاری از مستعمراتش كاست.جدا شدن هند و استقلال
بسياري از مستعمراتش در جنوب شرق اسيا باعث كمتر شدن تردد ناوگان دريايي ان
از كانال سوئز شد و از طرفی در دهه 1950 انگلستان طي يك اشتباه استراتژیک
پیش بینی كرد كه خاورميانه بيشتر از 10 سال ديگر نفت ندارد و اين مسائل
باعث كاهش اهميت دفاع از كانال سوئز شد.
بعد از جنگ جهانی دوم کانال سوئز همچنان
برای انگلستان اهمیت بسیاری داشت ، ولی موقعیت انگلستان در مصر روز به روز
وخیم تر می شد. با حمایت انگلستان از اسرائیل، در مصر مردم به شدت از سیاست
های انگلستان متنفر شدند و از این رو جو ضد انگلیسی در مصر افزایش یافت و
یک رشته درگیرهای که بین مردم مصر و نیروهای انگلیسی طی سالهای 1950 تا
1953 روی داد تا اینکه سرانجام در سال 1953 طی کودتای افسران ازادی خواه در
مصر انگلستان برای همیشه دستش از مصر و کانال سوئز قطع شد. بعد از به قدرت
رسیدن جمال عبدالناصر در مصر با وجود این درسال 1953 انگلستان تلاش کرد تا
روابط خود را با دولت جدید مصر ترمیم کند، در همان زمان سودان که از
مستعمرات انگلستان در افریقا بود در حال پیدا کردن استقلال بود و مصر بر
روي قسمتي از شمال سودان يا همان دره نيل دست گذاشته بود.در نهايت مصر به
خواسته خود نرسيد و سر همين موضوع شورش های در داخل مصر بر ضد دولت جديد
شكل گرفت. ماجراي سودان و همچنين وضعيت نا مناسب اقتصادي مصر،دولت نو پاي
ناصر را تحت فشار قرار داده بود.همچنين ناصر از نزديكي روابط حكومت هاشمي
در عراق و رابطه خوب پادشاهي اردن با انگلستان بسيار نگران بود.
ناصر بين سالهاي 1955 تا 1956 تلاش گسترده
اي براي كوتاه كردن دست انگلستان از کشور های عربي كرد ولي مي خواست مصر
رهبري كشورهاي عربي را به دست بگيرد. وي معتقد بود كه سیاستهای انگلستان در
جهت تضعیف و استعمار كشورهاي عربي به نفع اسرائيل است و تلاش ميكرد تا
لبنان را از رفتن به دامان انگلستان رهایي دهد. وي همچنين تلاش بسيار براي
جلب نظر رهبران اردن و عربستان كرد كه روابط خوبي با انگلستان داشتند كرد
ولي موفقيتي به همراه نداشت.
انگلستان خوش بین بود شاید ناصر تا حدی
برای حمایت خارجی رو به امریکا بیاورد در این صورت کار برای انگلیسیها راحت
تر بود ولی اینزنهاور رئیس جمهور وقت امریکا چندان در ان زمان برای حضور
فعال در شمال افریقا و خاورمیانه مشتاق نبود.البته در ان زمان در حال کمک
مالی به مصر برای ایجاد یک سد بسیار بزرگ بر روی نیل بود ،این کمکها بیشتر
برای جلب نظر مصر به طرف غرب بود تا به سوی شوروی جذب نشود.از طرفی ناصر
نیز کاری نکرد که امریکا را برای همکاری بیشتر جلب کند.در سال 1956 مصر ،
چین کمونیست را به رسمیت شناخت و خشم امریکا را برانگیخت و امریکا نیز به
تلافی کمک به مصر برای ساخت سد بر روی رود نیل را متوقف کرد و واکنش ناصر
به این اقدام ملی کردن صنعت نفت بود. ملی شدن سوئز طی سخنرانی در 26 ژانویه
انجام شد. وی در این سخنرانی به ارتش مصر فرمان داد تا کنترل کانال را در
اختیار بگیرد.
در یک اگوست نشست سه جانبی بین وزیران
خارجه امریکا،فرانسه و انگلستان برای بحث بر سر اقدام ناصر تشکیل شد.
امریکا تلاش کرد وضعیت را ارام کند ولی نتوانست و انگلستان در نهایت متوجه
شد راهی جزء جنگ در پیش ندارد سه ماه بعد از ملی شده کانال سوئز فرانسه و
انگلستان طی مذاکراتی برای تحت فشار گذاشتن مصر تصمیم به تقویت موضع
اسرائیل در مقابل مصر گرفتند . انها از اسرائیل خواستند تا به صحرای سینا
کمک کند و در ان زمان انگلستان و فرانسه به ظاهر برای میانجی گردی بین
اسرائیل و مصر وارد عمل شده و نیروهای نظامی خود را در دو طرف کانال سوئز
به عنوان نیروی حافظ صلح مستقر خواهند شد و اینگونه کنترل کانال سوئز را
به دست خواهد گفت.
هم فرانسه و انگلستان می خواستند ناصر از
صحنه قدرت مصر کنار رود. ناصر با ملی کرد کانال سوئز منافع راهبردی
انگلستان را مورد تهدید قرار داده بود و از طرفی فرانسه نیز ناصر را به کمک
به مبارزان الجزایری متهم میکرد. فرانسه به شدت از نفوذ ناصر در مستعمرات
افریقای فرانسه نگران بود. اسرائیل به شدت از تحدید تنگه تریان نگران بود.
شمال این تنگه به مرزهای جنوبی اسرائیل یا همان بندر راهبردی الیات میرسید
ولی خود تنگه در تسلط نیروهای ارتش مصر بود. اسرائیل از برنامه های جدید
ارتش مصر برای تقویت خود که با کمک شوروی دست خرید 230 تانک،150 جت شکاری
میگ15 ، 530 دستگاه خودروی زرهی و 60 بمب افکن ایلیوشین 28 ضد نگران بود.
این تسهیلات جدید توازن قدرت نظامی را در منطقه به هم می ریخت و اسرائیل می
خواست دوباره توازن قدرت به شکل قبل برگردد.
واشینگتن با لندن و پاریس درباره استفاده
از زور برای حل ان مسئله اتفاق نظر نداشت. امریکا تلاش داشت با روش های
دیپلوماتیک مشکل را حل کند ولی انگلستان و فرانسه نظامی به موضوع نگاه می
کردند. امریکا معتقد بود که برخورد نظامی با مصر ،خود به خود مصر را به
دامان شوروی و کمونیست هل می دهد ولی انگلیسیها که دیدند نزدیک ترین
متحدشان یعنی امریکا حاضر به جنگ نیست با فرانسویان راه خود را پیش گرفتند.
اسرائیلی عملیاتی را با نام کاتیش طراحی
کرده بود. این عملیت چهار هدف اصلی داشت که شامل اشغال کامل نوار غزه و
همچنین شرم الشیخ (در جنوب سینا)، العریش در شمال سینا و ابو اقیله در مرکز
سینا بود. ولی مهمترین بخش ان عملیات در صحرای سینا بود. البته عملیات بر
ضد نوار غزه برای حمایت از نیروهای عمل کننده در صحرای سینا بود. از انجایی
که نیروهای مبارز فلسطینی در نوار غزه پایگاه داشتند، اسرایئل نمی خواست
زمانی که در صحرای سینا در حال انجام عملیات است از پشت مورد حمله نیرو های
فسلطینی مستقر در غزه قرار گیرد. اسرائیل در ان تهاجم قصد یورش به شش نقطه
در صحرای سینا از شمال تا جنوب ان را داشت که تمامی سینا را تحت تسلط خود
در می اورد.
نبرد در 29 اکتبر سال 1956 اغازشد. هدف
اسرائیل اشغال کامل صحرای سینا و رسیدن به کانال سوئز بود. بخشی از سربازان
اسرائیلی در مرز اسرائیل با اردن مستقر شده بودند زیرا موساد اعتقاد داشت
احتمال ورود اردن به جنگ در حمایت از مصر بسیار زیاد است. رئیس ستاد مشترک
ارتش اسرائیل ژنرال موشه دایان برنامه ریزی کرده بود که تا 890 گردان پیاده
و چتر باز را تحت فرمانده ای سرهنگ دوم رافائل ایتان که از کهنه سربازان
جنگ سال 1948 بود قرار دهد. قرار شد تا سربازان اسرائیلی از گذرگاهی دره
مانند به طول 32 کیلومتر که بین شمال و جنوب صحرای سینا قرار دارد به طرف
شرق کانال سوئز ببرد.
این گذرگاه همواره در صحرای سینا یک استتار
طبیعی برای نیروهای مهاجم ایجاد میکرد و از این رو در جنگ های سال 1956
،67 و 73 همواره از مناطق پر درگیر و کلیدی در صحرای سینا بوده است. ما
بقی نیروها تحت تسلط ژنرال اریل شارون قرار داشت تا نیروی ایتان را پوشش
دهد. برخی از نیروهای چتر باز در پشت میتلا در 40 کیلومتر کانال سوئز در
سینا پیاده شدند تا راه بر نیروهای مصری ببندند. نیروهای اسرائیلی به سرعت
خود را از زمین نیز به میتلا رساندن ونیروهای مصری که نه راه عقب داشتند و
نه جلو در نهایت میتلا را از دست دادند.
شرم شیخ در جنوب صحرای سینا یک بندر
راهبردی بود که دقیقا در دهانه خلیج تریان قرار داشت و اهمیت راهبردی
داشت. تیپ 9 پیاده اسرائیل با استفاده از عوارض زمین خود را به پشت شهر
رساندن در حالی که مدافعان مصری انتظار اسرائیلی ها را از شمال شهر می
کشیدند. مصریها به شدت غافلگیر شدند و در نهایت این بندر راهبردی بدون
تلفات به دست اسرائیل افتاد. تیپ چهارم پیاده نیز دو شهر ابو اقلیه را در
40 کیلومتری شرق سوئز به تصرف دراوردند تا سربازان اسرائیل تنها تا 30
اکتبر بخش عمده ای از صحرای سینا را در تصرف داشته باشند. چتربازان تحت امر
شارون در غرب سینا اول تحمود و در نهایت نیخال را در مرکز سینا اشغال
کردند و بدین گونه عملا مرکز و شرق سینا کاملا در تصرف اسرائیل درامد.
نیروهای مصری که کاملا غافلگیر شدن بود به سرعت در حال عقب نشینی به طرف
کانال سوئز بودند.
نیروی هوایی اسرائیل در ان زمان قدرت زیادی
نداشت. در مقابل نیروی هوایی مصر توان رزمی کمی داشت ولی از همان اغاز
نبرد هواپیماهای ترابری این نیرو دست به پیاده کردن نیروهای چتر باز در
عقبه نیروهای مصری در سینا زدند. جتهای میسترال ساخت فرانسه نیز که تازه
وارد خدمت ارتش اسرائیل شده بودند پوشش هوایی لازم را برای هواپیماهای
ترابری ایجاد می کردند و حمله به اهداف زمینی را هواپیماهای پیستونی پی51
ماستانگ بر عهده داشتند. نیروی هوایی مصر کار زیادی برای نجات نیروهای مصری
در حال شکست نتوانست انجام دهد اگرچه جت های میگ15 این نیرو برای مقابله
با جنگنده های شکاری اسرائیلی به هوا برخواستند. البته نیروهایی مصر در
تمام مدت توانست به صورت نسبی دست به گلوله باران و بمب باران نیروها و
کامیون های در حال حرکت اسرائیلی در سینا بزند.
در نبرد بین جت های طرفین برتری با وجود کم
تعداد بودن نیرویهای اسرائیل با خلبان اسرائیلی بود که به خوبی از اموزش
های خود بهره بردند و در اعضای سرنگون کردن 6 تا9 جت مصری یک جت را از دست
دادند. در 31 اکتبرر نیروهای هوایی انگلستان و فرانسه نیز به نفع اسرائیل
وارد جنگ شدند. نیروی هوایی اسرائیل مستقر در سینا اگر تاکنون می توانست از
پس نیروی هوایی اسرائیل براید با ورود انگلستان و فرانسه دیگر توان مقابله
نداشتند و به دستور ناصر هواپیمای نیروی هوایی مصر مستقر در سینا به پایگا
های هوایی مصر در جنوب این کشور منتقل شدند تا دست نیروی هوایی اسرائیل و
متحدینش برای حمله به تمام نقاط سینا ازاد باشد. با ازادی عمل نیروی هوایی و
پوشش هوایی مناسب ارتش اسرائیل که تاکنون در شرق سینا همجا را اشغال کرده
بود دست به پیشروی در غرب سینا به سمت سوئز زد.
البته مصر فقط دفاع نمی کرد بلکه حملات
محدودی نیز از دریا و هوا به اسرائیل انجام داد. در 30 اکتبر مصر ناوشکن
علی اول را که بازمانده از ناوشکن های انگلیسی از جنگ جهانی دوم بود را به
سمت بندر رابردی حیفا اسرائیل اعزام کرد تا این بندر را گلوله باران کند از
جمله اینکه تاسیسات نفتی اسرائیل در این بندر قرار داشت. در روز 31 اکتبر
علی اول به حیفا رسید و دست به گلوله باران شهر با توپهای 102 میلیمتری خود
زد. ولی بلافاصله کشتی های جنگی اسرائیل وارد عمل شدند و ناوشکن های مصر
را به عقب راندند. ولی کشتیها اسرائیل دست از تعقیب ان برنداشت و با کمک
نیروهای هوایی علی اول را مورد هدف قرار داند. موتور ناوشکن صدمه دید و
ناوشکن از حرکت ایستاد و بعد تسلیم نیروهای اسرائیلی شد.کشتی بعدها بازسازی
شد و با نام حیفا به خدمت در نیروی دریایی اسرائیل در امد. همچنین در شب
31 اکتبر نیز چند درگیری در دریایی سرخ بین ناوشکن های انگلیسی و مصری به
وقوع پیوست که با پیروزی انگلیسیها تمام شد.
در قبرس و و مالت، انگلستان و فرانسه تعداد
زیادی از جنگنده های خود را گرد اورده بودند تا با کمک ان از نیروهای
اسرائیل در سینا حمایت کنند. همچنین هر دو کشور هر کدام دو ناو هواپیمابر
نیز به منطقه اعزام کرده بودند که باعث برتری چشمگیر هوایی نسبت به مصر شده
بود. البته انگلیس و فرانسه اول قرار نبود مستقیم وارد جنگ علیه مصر شوند.
اول باید کمی ژست بشر دوستانه می گرفتند. انها به هر دو طرف جنگ
اولتیماتوم دادند که باید جنگ را پایان دهد. این اولتیماتوم در 30 اکتبر
انجام شد. ولی تنها یک روز بعد هنگامی که ناصر پاسخ منفی داد کشتی های
انگلیسی 40 کشتی را در کانال سوئز غرق کردند و تا اوریل سال بعد کانال
کاملا بسته شد(جالب اینکه اسرائیل جنگ را اغاز کرده بود با جواب نه ناصر به
انگلستان و فرانسه این دو کشور وارد نبرد علیه مصر شدند)
در 3 نوامبر نیز هواپیمای اف7 کروسیدر
نیروی دریایی فرانسه فرودگاه قاهره را زیر اتش گرفتند. ولی انگلستان و
فرانسه تنها با اتش از طریق دریا و هوا تکیه نکردند.در 5 نوامبر چتربازان
انگلیسی در جلیل شمال مصر (درغرب کانال منتهی به مدیترانه) پیاده شدند.این
برای اولین بار بود که جنگ به ان سوی کانال کشیده می شد.انها به سرعت یک
فرودگاه را اشغال کردند تا هواپیماهای لجستیکی از راه برسند.در روز بعد
نیروهای انگلیسی با کمک خودروهای ابی خاکی شناوردر نزدیکی شهر پور سعید در
کنار کانال رسیدند و شهر را زیر اتش گرفتند.با وجود این تعداد نیروها برای
اشغال شهر کم بود و به سرعت تعداد زیادی از نیروهای فرانسوی نیز به
انگلیسیها رسیدند.
برخی از این نیروها فرانسوی در نبرد
الجزیره شرکت داشتند که با سرعت به منطقه اعزام شدند.نیروهایی دو کشور با
کمک نیروی دریایی تعدادی از تانک های مصری مدافع شهر را نابود کردند و چند
جنگنده مصری را نیز از بین بردند.انها مخازن نفتی شهر را منهدم کردند که
باعث ایجاد دود غلیظ بر روی شهر شد. در نهایت پور سعید به دست نیروهای
انگلیسی و فرانسوی افتاد.
البته بخشی از شهر تا روز پایان جنگ همچنان
مقاومت کرد و تا پایان جنگ همواره درگیرهای خیابانی بین نیروهای مهاجم و
مدافع قرار داشت. مدافعان شهر دفاع چندانی نکردند و به سرعت عقب نشینی
کردند.
در بعد از ظهر همان روز 522 چتر باز
فرانسوی این بار در ان سوی کانال در نزدیکی بندر پور فعاد فرود امدند.پور
فعاد درشرق کانال قرار داشت(پور سعید در غرب کانال و پور فعاد در شرق)و با
پور سعید تنها 3 کیلومتر فاصله داشت.این چتر بازان فرانسوی نیز در نهایت
توانستند پور فواد را اشغال کنند و بدین گونه در روز6 نوامبر شمالی ترین
بخش سوئز که به مدیترانه منتهی می شد و هر دو سوی کانال به دست انگلستان و
فرانسه افتاد.
پایان جنگ
قرار بود غزه و صحرای سینا به دست اسرائیل
بیافتد که این هدف طی سه روز عملی شد.دو طرف کانال سوئز نیز به دست
انگلستان و فرانسه افتاد.پیروزی سریع و قاطعانه ولی این پیروزی یک فاجعه
سیاسی به همراه داشت.در ان زمان در مجارستان انقلابی اتفاق افتاد و ارتش
شوروی مجارستان را اشغال کرد و انقلاب ضد کمونیستی را سرکوب کرد. امریکا
نمی توانست تجاوز شوروی به مجارستان را محکوم کند ولی در برابر تجاوز دو
متحد اروپایش به مصر چیزی نگوید از جمله اینکه ایزنهاور رئیس جمهور وقت
امریکا به شدت نگران تحریک احساسات ضد امریکایی اعراب بود. در 30 اکتبر
سازمان ملل جلسه تشکیل داد. در ان زمان امریکا از متحدیدن و حامیان اسرائیل
نبود و خود قطعنامه را به شورای امنیت سازمان ملل ارائه داد که اسرائیل را
محکوم و خواهان عقب نشینی ان به پشت خطوط قبل جنگ بود. ولی این قطعنامه در
نهایت به دست فرانسه و انگلستان و تو شد. روز بعد انگلستان و فرانسه دست
به حمله علیه مصر زدند و با وجود ارائه قطعنامه مشابه این بار توسط شوروی
خوب معلوم بود که دوباره توسط دو کشوری که از امروز خود وارد جنگ شده بودند
و تو شد. دبیر کل سازمان ملل خواهان تشکیل فوری مجمع عمومی شد تا شاید یک
راه حل دیپلماتیک پیدا شود. دلیل درخواست برای تشکیل مجمع عمومی این بود که
دو عضو از چهار عضو شورای امنیت خود درگیر جنگ بودند و اتفاق نظری وجود
نداشت (در ان زمان اعضای شورای امنیت چهار کشور بود و چین هنوز به عضویت ان
در نیامده بود).
در یک نوامبر جلسه تشکیل شد ناصر از امریکا
در خواست کرد تا کمک به پایان جنگ کند جالب اینکه ناصر که همه او را متحد
شوروی می دانستند چنین در خواستی از شوروی نکرد در 2 نوامبر قطعنامه 992
تصویب شد که خواهان اتش بس عقب نشینی نیروی متجاوز و تخلیه صحرای سینا شد.
همچنین خواهان باز کردن کانال سوئز نیز بود. با وجود این همچنان جنگ ادامه
داشت.
علی رغم چند روز رایزنی در شوروی امنیت در 7
نوامبر بنگورین نخست وزیر اسرائیل اعلام کرد که اشغال صحرای سینا پیروزی
بزرگی است و به اتش بس سال 1949 با مصر پایبند نیست و هرگز به مواضع قبل از
جنگ بر نمی گردد و تحت هیچ شرایطی با حضور نیروهای سازمان ملل در خاک
اسرائیل موافقت نمی کند. ولی همین سخنرانی پیروزی فشار بین المللی را بر
اسرائیل برای خروج از سینا افزایش داد. یک قطعنامه دیگر با (شماره 1002) در
7 نوامبر خواهان خروج اسرائیل از صحرای سینا شد و از فرانسه و انگلستان
نیز می خواست که مصر را تخلیه کنند. ولی قطعنامه اثری نداشت تا اینکه اتحاد
جماهیر شوروی وارد شد. شوروی تهدید کرد که اگر انگلستان و فرانسه از مصر
خارج نشوند موشک های اتمی خود را به سوی پاریس و لندن شلیک خواهد کرد.این
تحدید نه تنها این دو کشور را ترساند بلکه فشارهای ایزنهاور به اسرائیل
باعث شد که بنگورین دقیقا یک روز بعد از سخنرانی پیروزی در 8 نوامبر به
اعضای کابینه خود اطلاع دهد اسرائیل باید دست به عقب نشینی تدریجی از سینا
بزند تا اینکه نیرو های سازمان ملل در کانال سوئز مستقرشوند.
انگلستان نه تنها با تحدید شوروی بلکه با
فشار امریکا نیز روبرو بود. بسته شدن کانال سوئز صادرات نفت را تحت تاثیر
قرار داده بود واز این رو بانک مرکزی انگلستان تنها طی 3 روز 50 میلیون
دلار ضرر کرده بود و خواهان یک وام فوری از بانک جهانی شد که امریکا اصلا
با دریافت ان موافقت نکرد. از طرفی عربستان نیز برای حمایت از مصر صادرت
نفت خود را به فرانسه و انگلستان لغو کرد. امریکا اعلام کرد به شرط عقب
نشینی این دو کشور نفت این دو کشور را تامین خواهد کرد سرانجام با این همه
فشار سیاسی و اقتصادی و تحدید حمله اتمی نخست وزیر انگلستان سر انتونی ایدن
در 6 نوامبر دستور اتش بس داد بدون اینکه با پاریس و تلاویب مشورت کند.در
ان روز همچنان نیروهای انگلیسی در حال زد و خورد پراکنده در پور سعید بودند
که دستور عقب نشینی در لندن رسید. فرانسه نیز که دیده انگلستان دیگر علاقه
به جنگ ندارد دست به تخلیه بندر پور فعاد زد. خروج از این دو بندر به 22
دسامبردر نظر گرفته شد تا نیروهای حافظ صلح از کلمبیا و دانمارک در منطقه
مستقر شوند.
نشانه ها
پایان جنگی که پیروزی در ان سریع بدست امد
ولی نتیجه دلخواه را برای فاتحان نداشت یک نشانه برای بسیاری از کشورهای
جهان این بود که دو قدرت انگلستان و فرانسه دیگر قدرت نیستند. انها طی سه
قرن در افریقا به عنوان قلمروی خود هر کارایی می خواستند کردند ولی دیگر
توان این چنین حرکت های نظامی قلدور معابانه ای را نداشتند. انها دیگر قدرت
سیاسی نبودند که بتوانند اغاز و پایان یک جنگ را به خواست خود تعیین کنند.
جنگ نشان داد که امپراتوری وسیع بریتانیا که زمانی کشوری چون امریکا را
زیر سلطه داشت همکنون برای ادامه حیات اقتصادی خود وابسته با پول بانک
جهانی است. مقاومت ناصر تاثیر بسیاری بر روی بسیاری از ازادی خواهان در
شمال و شاخ افریقا داشت که می خواستند از شر استعمار فرانسه و انگلستان
نجات یابند و تا پایان همان دهه بسیاری از مستعمرات این دو کشور از چنگشان
در افریقا خارج شد. مصر موقعیت خود را حفظ کرد و جمال عبدالناصر شهرت
بسیاری در جهان عرب به دست اورد ولی برای فرانسه و انگلستان وضعیت خیلی
تغییر کرد.
انگلستان
در لندن شکست در عملیات سوئز باعث این شد
که فشارهای سیاسی و روانی بسیاری بر نخست وزیر سر انتونی ایدن وارد شود که
در نهایت به کنار گیری او از قدرت تمام شد. نخست وزیر بعدی هارولد مکمیلان
به سرعت دست به ترمیم رابطه امریکا و انگلستان زد و از ان زمان انگلستان
تبدیل به یک دستیار کوچک برای امریکا در مسائل جهانی شد. انگلستان از ان به
بعد بدون همکاری با امریکا(به غیر از جنگ فارکلند) در هیچ جنگی شرکت نکرد.
هارولد مکمیلان تلاش در متوقف کردن ناصر کرد ولی به زودی فهمید بدون
امریکا کاری از ان بر نمی اید. همچنین این حادثه نشان داد که امریکا و
شوروی قدرت های تاثیر گزار در جهان هستند که زورشان حتی بیشتر سازمان ملل
می چربد.
امریکا
در انگلستان بسیاری عدم همایت امریکا از
انگلستان را خیانت می دانستد. ولی به زودی بعد از پایان جنگ روابط خاص این
دو کشور دوباره احیا شد. ایزنهاور بعد از کنار گیری از قدرت خود در خاطراتش
عدم حمایت از فرانسه و انگلستان را بزرگترین اشتباه سیاسی خود خواند و خود
قبول کرد که با این کار وجهه سیاسی این دو کشور را به شدت در جهان تضعیف
کرده است. همچنین با این کار وی ناصر را تبدیل به یک مرد مشهور در جهان عرب
کرد و باعث افزایش احساسات استقلال طلبانه در بسیاری از مستعمرات افریقای
انگلستان و فرانسه شد(از جمله الجزیره).
فرانسه
پاریس بر خلاف لندن هرگز عدم حمایت امریکا
از خود را فراموش نکرد و این حرکت امریکا تاثیر بسیاری بر روابط فرانسه و
امریکا از ان زمان تا کنون داشت. فرانسه همین چند سال پیش نیز درسال 1954
در ماجرای ویتنام با عدم حمایت امریکا مواجه شده بود.بعد از ان ژنرال دوگل
رهبر فرانسه بارها در این مورد سخن گفت که فرانسه باید یاد بگیرد بدون
متحدانش خود در بسیاری از حوادث روزگار عمل کند.از جمله اینکه بعد از وقایع
سوئز الجزیره در شمال افریقا استقلال خود را در جریان نبرد الجزیره از
فرانسه به دست اورد. بسیاری ها در الجزیره از شکست فرانسه در واقعه سوئز
درس های بسیار گرفتند از این رو دوگل بارها عدم حمایت امریکا را یکی از
دلایل شکستهای بعدی در الجزیره می دانست.
اسرائیل
اگرچه اسرائیل مجبور شد بخشی از صحرای سینا
را زیر فشار امریکا به مصر برگرداند ولی در میان دیگر کشورها کمترین ضرر
را کرد. اول اینکه پیروزی نظامی اسرائیل بسیار چشم گیر بود و باعث اعتماد
به نفس بین ارتش اسرائیل شد.این جنگ ثابت کرد اسرائیل توان انجام عملیات
های بزرگ نظامی را در شب و روز حتی بدون پوشش هوایی موثر دارد. این اعتماد
به نفس بعدها در نبرد سال 1967 کار خود را کرد همچنین در این نبرد غزه به
اشغال کامل اسرائیل در امد.جالب اینکه ایزنهاور بعدها از اینکه اسرائیل
مجبور شد سینا را تخلیه کند نیز ابراز تاسف کرد!
جنگ کانال سوئز جنگ کوچکی بود ولی عواقب
بسیاری برای تمام کشورهای درگیر در جنگ داشت. فرانسه و انگلستان ابروی خود
را از دست دادند،ناصر جایگاه ویژه ای به دست اورد ،اسرائیل اعتماد به نفس و
ایزنهاور پشیمانی ابدی (البته بعد از کنار گیری از قدرت). البته صحرای
سینا تازه اول کار، این صحرای همیشه ملتهب در دو جنگ بعدی در سال 1967 و
1973 نیز نقش مهمی داشت.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر