Translate

خاندان آل مذکور رحمه الله علیه - تاریخ همراه با جزییات


The Role of Al–Madhkoor Tribe In the Persian Gulf (Arabian Gulf) In Zand
Period
G. A. Rajai Dr. S. Hashem Aghajari
Ph.D Candidate Assistant Professor
Tarbiat Modares University Tarbiat Modares University

Abstract
After Nadir Shah's death in 1160 (H.G), local rulers appeared all over Iran
specially in the south coast of Persian Gulf (Arabian Gulf) in such a way that some of these
could act beyond the local and regional powers with reliance on commercial
revenues and establishing business relations with some European trade
companies as well as benefiting from the power of their vessels. They
gradually made preparation for disengagement of dependence on the central
government of Iran by which some tribes such as Jwasim in Jolfar,

Albusa'eed in Omman and others could establish governments through
declaring their disengagement from Iran.
With the collapse of Iran's central government after Nadir's death, the
local rulers’ interest in power manifestation, caused by ruling out the
Nadiri's government interfering and urging foreign companies which were
planning to keep or gain the best position in order to earn their profits,
strengthened the power of local rulers in the Persian Gulf (Arabian Gulf). Bushir’s powerful
governor -- Sheikh Nasr, the first -- played an important role in this regard
in such a way that shortly this port could do the best for reinforcing relations
between the new government of Karim Khan Zand and European trade
companies especially the East India company.
This paper investigates the role of political and economic local rulers
of Bushir with regard to the changes in the Persian Gulf (Arabian Gulf) in the time of
Karim Khan.
 
با فروپاشي حكومت مركزي ايران بر اثر قتل نادر شاه, نقشپذيري قبايل سواحل شمالي خليج فارس (خلیج عربی به احترام حکومت و مردم عرب بوشهر) از منظر ديگري نيز در اين دوره در ايران اهميت پيدا كرد. در اين دوره قبايل سواحل جنوبي خليج فارس كه در زمان نادر شاه خراج گذار دولت مركزي ايران بودند, با استفاده از خلأ ايجاد شده در مركز قدرت و منازعه مدعيان سلطنت فرصت را غنيمت شمرده, ضمن ادعاي استقلال و رد درخواستهاي مالياتي دولت زند بارها با برخورداري از ناوگانهاي دريايي خود, با حملات متعددي بندرعباس و بوشهر را هم تهديد به تصرف مي نمودند كه در اين ميان مقابله با قبايل سواحل شمالي و بويژه قبيله آل مذكور كه از اواخر دوره زنديه بر بوشهر تسلط يافته بودند, در جهت استمرار حاكميت دولت ايران بر اين مناطق از اهميت خاصي برخوردار است. 
می توانید متن کامل را  از لینک زیر بگیرید:
www.sid.ir/fa/VEWSSID/J_pdf/60113864804.pdf


خاندان آل مذكور كه از قبايل عرب تابع دولت ايران بودند و با عنوان كلي اعراب مطاريش (مکاريش) شناخته ميشدند ( ۵/ص ۱۶۶ ) در عمان ساكن بودند و به شغل ماهيگيري اشتغال داشتند و در اوايل قرن دوازدهم هجري قمري از عمان به كرانه هاي شمالي خليج فارس مهاجرت کرده, در اطراف بندر بوشهر كنوني ساكن شدند.


Ale Mazkur2


بعضي مورخان مانند فسايي معتقدند که اين قبيله در سال ۱۱۵۰ ق / ۱۷۳۸ م, از ري شهر به بوشهر آمدهاند اما وليستيد معتقد است که عربهاي بوشهر از ابوظبي فعلي به اين بندر مهاجرت كرده اند.
اما با توجه به اين حقيقت تاريخي كه در اين دوران عمان بخشي از ايران و تابع حكومت آن بود, ميتوان گفت اين قبيله عرب ايراني و جا به جائي آنها از عمان به بوشهر صرفًا در چارچوب مهاجرت و نقل مكان مستمر قبايل مختلف ايران در داخل مرزهاي ايران ‐ که در اواخر دوره صفويه بر دامنة آن افزوده شده بود ‐ امري طبيعي و معمولي بوده است.
حكام قبايل يكجانشين با استفاده از خلأ قدرتي كه با فروپاشي حكومت نادرشاه پيش آمده بود, با بهره گيري از حمايت نيروهاي وفادار به قبايل خود دوباره به قدرت رسيده, اوضاعی را در ايران پس از نادرشاه به وجود آوردند كه كاريستين نيبور كه در اين دوران در ايران و در بنادر خليج فارس بوده است, از استقلال قدرتهاي محلي بنادر خليج فارس به عنوان دولت شهرهاي بندري خليج فارس ياد کرده, اين بنادر را با دولت شهرهاي يونان باستان مقايسه مي كند.
در كرانههاي شمالي خليج فارس و مناطق اطراف، قدرتهاي محلي زير, خود را براي طرح مجدد در صحنة قدرت آماده ميساختند:
  1. در بندر عباس و جزيرة هرمز، ملا علي شاه؛
  2. در جزيرة بزرگ قشم, قبيلة بني معين به رهبري عبدالله بني معين؛
  3. در بندر بوشهر, قبيلة آل مذكور به رهبري شيخ ناصر اول؛
  4. در كنگان و بندر لنگه، طاهري، اعراب هوله؛
  5. در گناوه و ديلم، ابوسعيد گناوه اي؛
  6. در بندر ريگ, ميرناصر زعابي (وغابي).
  7. در خوزستان و شادگان, قبيلة بني كعب به رهبري شيخ سلمان؛
  8. در رأس الخيمه، جواسم؛
  9. در لارستان نصيرخان لاري؛

در ميان اين حكام و قبايل، قبيلهاي كه توانست نزديك به يك قرن حاكميت خود را به رغم منازعات و چالشهاي مستمر با دولت زند و رقباي محلي تداوم بخشد, قبيلة آل مذكور بوشهر به رهبري شيخ ناصر اول بود.

با توجه به نقش اقتصادي بوشهر که نادر نيز با تعيين آن به عنوان پايگاه دريايي ايران بدان رونق بيشتري بخشيده بود, مهمترين مسندي که در اين شهر پس از حکمراني آن وجود داشت, منصب رياست گمرک بوشهر بود که در اين دوران با اصطلاح معني دار شه بندر (شاه بندر) از آن ياد شده است.
شيخ ناصر با توجه به نتيجة فروپاشي اتحادية سه جانبة کريم خان، ابوالفتح خان و علي مردان خان بختياري, به نفع کريم خان زند از فرصت استفاده و با مقدمه چينيهاي گذشته به کمک افراد قبيلة خود به خانة شه بندر بوشهر حمله و آن را غارت کرد و آشکارا خود را شه بندر بوشهر ناميد.
از سوي ديگر, کريم خان با توجه به اينکه به گسترش دامنة تجارت در خليج فارس مي انديشيد, در ادامة سياستهاي نادرشاه بوشهر را مناسبترين بندر براي تحقق اين هدف ميشناخت و به همين جهت, با مشاهدة کمترين نشانة ناامني و سرکشي در اين منطقه از خود عکس العمل نشان ميداد. اعزام نيروهاي نظامي از شيراز به قصد سرکوبي غايلة ميرمهنا در دومرحله و احضار شيخ ناصر به شيراز و تحت الحفظ نگه داشتن او در اين شهر در سال۱۱۸۱ ق./ ۱۷۶۷ م. از اين جمله بود.
تقويت وضعيت تجاري بوشهر و تأثير آن در تجارت دريايي ايران که باعث ميشد تجار و بازرگانان بنادر و شهرهاي مختلف به اين بندر رفت و آمد کنند, چيزي نبود که از ديد کريم خان زند به دور مانده باشد. کريم خان که اينک با خاطري آسوده از خاموش کردن آتش رقابت مدعيان قدرت در شيراز مستقر شده بود, با توجه به نزديکي بوشهر به شيراز و کمکي که به شيخ ناصر در سرکوبي شورش ميرمهنا نموده بود و در حقيقت, با اين کمک رقيب جدي شيخ ناصر را از صحنه خارج کرده بود, به ماليات هايي که از بوشهر و بحرين ‐ که تحت حاکميت شيخ عيسي برادر شيخ بود – ميرسيد, چشم اميد داشت.
در سال ۱۱۶۹ ق. نيز که اصفهان در معرض تهاجم مدعيان قدرت بود و کريم خان از شيخ ناصر و آل مذکور براي دفاع از اين شهر نيروي کمکي در خواست نمود, شيخ ناصر به اين درخواست پاسخ مثبت داد.

بروز چالش بين کريم خان و شيخ ناصر:  
هم پيماني شيخ ناصر و کريم خان با ناامني هاي ميرمهنا وارد مرحلهاي جديد شد. در فاصله سالهاي ۱۱۷۹ تا ۱۱۸۳ ق. که کريم خان با سرکشي ميرمهنا و شيخ سلمان رهبر اعراب بني کعب مواجه شده بود و براي مقابله با آنها با توجه به ضعف دولت زند در عدم برخورداري از ناوگان دريايي قدرتمند, به قدرت ناوگاني شيخ ناصر نياز مبرم داشت, شيخ ناصر با درک نياز دولت زند به ناوگانهاي خود فرصت را غنيمت شمرده, از پرداخت ماليات سالانة خود به مأموران مالياتي زند که به منطقه آمده بودند, خودداري کرد.
ژان بيومونت که در اين زمان از طرف کمپاني انگليس در بوشهر بود, با اشاره به اين از زمان مرگ نادر شاه، خاندان آل مذکور آزادانه از عايدات بوشهر و بحرين » : مطلب مينويسد برخوردار هستند, بدون اينکه از بيست سال گذشته تا کنون بابت فرمانهايي که گرفتهاند, خراج و ماليات لازم را بپردازند. به همين دليل, بعضي از تجار تصور ميکنند کريم خان آنها را به شيراز احضار ميکند, چون نه آشکارا به خان اظهار فرمانبري ميکنند و نه مبلغ و پيش کشي که شايستة خان باشد, تقديم ميکنند موقعيت و منزلت شيخ ناصر در دولت زند چنان بالا گرفت كه در سال ۱۱۸۱ ق. كه اعراب قبيلة بني معين كشتي رحماني ‐ از بقاياي ناوگان نادرشاه ‐ را که به تصرف ملا علي شاه در آمده بود, به غنيمت گرفته, به حاكم مسقط, احمد بن سعيد فروختند, وقتي امام مسقط به درخواست استرداد اين كشتي در سال ۱۱۸۳ از سوي كريمخان كه علاوه بر استرداد كشتي خراج زمان نادرشاه را هم از او مطالبه ميكرد, پاسخ منفي داد و اعلام كرد برخلاف دوران نادر که از ترس قدرت نادري به دولت او خراج ميداد از تهديدها و قدرت او هراسي ندارد, كريمخان از شيخ ناصر درخواست نمود با ناوگانهاي خود براي كشتيهاي تجاري امام مسقط ايجاد مزاحمت نموده, مسقط را تهديد به تصرف نمايد احمد بن سعيد پس از درک اين خطر و تهديدي که متوجه حاکميت او شده بود, طي نامهاي به كريمخان اظهار ندامت کرده و موافقت نمود مبلغ دويست تومان ماليات سالانه به دربار زند بپردازد. خان زند پس از مشاهدة علايم ندامت در او, شيخ ناصر را به عنوان نمايندة خود در مذاكره با وي معرفي و شيخ ناصر در جهت انعقاد اين صلح نامه به مسقط عزيمت و موافقت نامه را امضا کرد. علت اينكه كريمخان به اين مبلغ كم ماليات سالانه امام مسقط قانع شد و تقاضاي صلح او را پذيرفت, اين بود كه در آيندهاي نزديک خود را براي محاصرة بندر بصره آماده ميكرد و احتمالا نميخواست به هنگام اين حملة گسترده دشمن ديگري را در عقب لشكر خود داشته باشد.

نقش حمايتي شيخ ناصر در فتح بصره:
با توجه به عدم کمک کمپاني هند شرقي انگليس به کريم خان در قضيه ميرمهنا و جانبداري اين کمپاني از بصريها در قضية سركوبي بني كعب, چنين به نظر مي رسد که كريمخان بر روي قدرت ناوگان دريايي بوشهر حساب ويژهاي باز كرده بود كه در محاصره و سپس فتح بندر بصره در سال ۱۱۹۰ ق. كه به قصد تعطيلي فعاليتهاي تجاري آن به نفع بندربوشهر صورت گرفت, اين توجه نشانههاي خود را آشكار ساخت.
پس از تصميم كريمخان به فتح بصره، شيخ ناصر با ناوگان خود در اين عمليات شركت جست و با توجه به ضعف ناوگان دريايي دولت زند, مأموريت اصلي و محوري او‐ كه داراي بيشترين تعداد كشتي و قايق در منطقه خليج فارس بود‐ درگيري با نيروي مهاجم اعراب خوارج مسقط بود كه قصد داشتند محاصرة بصره توسط سپاه زند را شکسته, شهر را از محاصره خارج نمايند.
شيخ ناصر در اين زمان داراي دو فروند گاليوات جنگي بود كه هر كدام داراي هشت عراده توپ بودند و تعدادي قايق تجاري داشت كه قدرت حمل سي تا چهل تن كالا را داشتند و چهل فروند كشتي جنگي ديگر نيز در اختيار داشت که وي آنها را در درگيري با نيروهاي نظامي امام مسقط به غنيمت گرفته و تا آن موقع ازآنها استفاده نكرده بود و در بوشهر پهلو گرفته بودند. پس از مرگ شيخ ناصر، شيخ ناصر دوم, فرزند و جانشين وي به مخالفت با خاندان زند پرداخت.
دليل ديگر و مهمتر مخالفت شيخ با خاندان زند اين بود که بنا به گفتة وارنينگ،  لطفعلي خان پس از مرگ شيخ ناصر اول بيشتر اموال او را مصادره کرده بود وقتي شيخ نصر اول ميديد در جنگ بين قاجارها و زنديان بر سر قدرت، بيشتر نواحي شمالي و مرکزي ايران به دست قاجارها افتاده وبعضي از نواحي ولايت فارس از جمله کازرون ‐ که تحت تصرف رضا قلي خان طرفدار قاجارها بود– از اطاعت خاندان زند سر برتافتهاند, دليلي برحمايت و جانبداري خود از اين خاندان رو به سقوط نميديد.

قدرت اقتصادي خاندان آل مذکور:
نقش حکام آل مذکور در تحولات جنوب ايران در دورة زند نقشي دو جانبه است كه از منظر سياسي و اقتصادي قابل بررسي است. موقعيت ويژة اقتصادي بوشهر، شيخ ناصر, حاکم آن را که قبلا سمت شه بندري – رياست گمرک – اين بندر را بر عهده داشت, در چنان موقعيتي قرار داده بود که نمايندة کمپاني هند شرقي انگليس در گزارشي به بصره نوشت شيخ ناصر يک سوم کل پارچههاي پشمي وارداتي کمپاني را شخصًا خريداري کرده است شيخ ناصر با هوشمندي خاصي سعي در برتري موقعيت تجاري بوشهر نسبت به بندرعباس، بندرريگ، مسقط، خارک و حتي بصره داشت و از اين رو, تعامل صميمانهاي با تجاري که از سراسر ولايات ايران به بوشهر مي آمدند, برقرار کرده بود.
بر اين اساس, ميتوان گفت هم پيماني او با کريم خان عليه سرکشيهاي ميرمهنا و کمک به سپاه زند در فتح بصره و هم پيماني با مير ناصر, حاکم بندرريگ در فتح بحرين, همه در جهت تحقق اهداف اقتصادي شيخ ناصر و حاکميت آل مذکور بر بوشهر و حفظ موقعيت برتر اقتصادي آن صورت گرفته است.
شيخ ناصر با برخورداري از بقاياي ناوگان نادري و جلب پشتيباني قبايل عرب سواحل
بوشهر به رغم رقابت رقبايي همچون ملاعلي شاه, حاکم بندرعباس و مير ناصر, حاکم بندرريگ و حاکمان دشتستان و تنگستان و تا حدودي شيخ سلمان, رهبر بني کعب توانست با برخورداري از تأييد و مشروعيت قدرت خود توسط دولت زند و نيازي که متقابلا اين دولت به استفاده از ناوگانهاي شيخ ناصر و خراج سالانه بوشهر و بحرين داشت, تا اواخر عمر خود با قدرت از حاکميت آل مذکور بر بوشهر و نواحي آن دفاع کند.

اتحاد شيخ ناصر و ميرناصر عليه اعراب هوله:
شيخ ناصر در ابتداي شکل گيري حکمراني خود با چالشي جدي مواجه شد. در جنوب بوشهر اعراب هوله با اتحاد قبايل مختلفي که در لنگه – طاهري – کنگان و رأس الخيمه ساکن بودند, در سال ۱۱۶۵ ق. با استفاده از آشوبي که همه جاي کشور را فراگرفته بود, زمينه را براي کسب مسند قدرت برتر در منطقة بوشهر فراهم ديدند و بناي مخالفت را با حکمرانان محلي بندر چارک و بندر عباس ‐ ملاعلي شاه ‐ و بندرريگ ‐ مير ناصر زعابي ‐ و شيخ ناصر در بوشهر گذاشتند.
اعراب هوله در همين سال بر بحرين ‐ که عايدات سرشاري از صيد مرواريد نصيب
آنها ميکرد ‐ تسلط يافته, با اين کار موجبات تحريک شيخ ناصر را فراهم آوردند؛ چه او هرگز راضي به اين امر نبود که اعراب هوله به درآمدهاي سرشار اين جزيره دسترسي پيدا کنند, ولي او که حاکم قدرتمند بوشهربود ‐ بندري که در ميان بنادر شمالي و جنوبي خليج فارس در اين زمان به لحاظ درآمدهاي گمرکي و تجارياش موقعيت ويژه و خاصي داشت – از اين درآمدها محروم بماند. در اهميت موقعيت بوشهر, همين نمونه كافي است كه وقتي در سال ۱۱۶۴ ق./ ۱۷۵۰ م. در بصره آشوبي روي داد, فرماندار آن به بوشهر پناهنده گرديد. از اين جهت, شيخ ناصر هرگز حاضر نبود در برابر از دست دادن اين منافع و عوايد سرشار آن سکوت اختيار کند. به همين جهت, با مير ناصر حکمران بندريگ متحد شد و در سال۱۱۶۴ ق. با کشتيهاي خود رهسپار بحرين شده, آن را به محاصره در آورند, اما شکست خوردند و به بوشهر عقب نشستند.
قبايل مختلف اعراب متحد هوله که توانسته بودند حملة دو شيخ بوشهر و بندرريگ را به بحرين دفع نمايند, در اقدامي تهاجمي عليه بوشهر و بندرريگ سعي کردند از توان و
ظرفيت نظامي ملا علي شاه حاکم بندرعباس ‐ که از قضا با شيخ ناصر و مير ناصر اختلاف جدي داشت ‐ در حملهاي متحدانه بوشهر و بندرريگ را تصرف نمايند هر چند ملاعلي شاه نيروي کوچکي در اختيار آنها قرار داد, اما حملة اعراب هوله به بوشهر در سال ۱۱۶۵ ق نيز مانند حمله شيخ ناصر و ميرناصر به بحرين ناکام ماند و اعراب هوله شکست خورده, به بحرين بازگشتند.
پيداست با توجه به اينکه صيد مرواريد شغل عمدة اهالي بحرين بود و از اين رهگذر سود سرشاري نصيب آنان ميکرد, تصرف بحرين و انحصار فروش مرواريدهايي که از دريا به دست ميآمد, تا چه حد بر ثروت و قدرت شيخ ناصر مي افزود.

تصرف بحرين توسط قواي متحد بوشهر و بندر ريگ:
يک سال پس از شکست اعراب هوله از قواي بوشهر؛ يعني در سال ۱۱۶۶ ق. عربهاي قبيلة آل مذکور بوشهر به سمت بندر طاهري که شيخ حاتم ‐ از رهبران عرب هوله ‐ بر آن حاکميت داشت, لشکر کشيده, آن را به تصرف خود در آوردند. اين پيروزي به شيخ ناصر روحيهاي مضاعف داد تا دوباره به بحرين لشکرکشي کند. لذا در همين سال و سال بعد, طي دو هجوم توانست بحرين را در عملياتي موفقيت آميز تصرف نمايد. جزيرهاي که تا سال ۱۲۰۱ ق م؛ يعني تا سي سال بعد همچنان در تصرف او باقي ماند پس از تصرف بحرين به دست قواي متحد بوشهر و ريگ, ادارة اين جزيره که از اواخر دوره صفويه به دست اعراب هوله افتاده بود, به دو تن از فرزندان مير ناصر حاکم بندر ريگ ‐ .( مير حسين و ميرمهنا‐ واگذار گرديد اتحاد شيخ ناصر با مير ناصر هر چند به تصرف بحرين منجر شد, اما براي حاکم بوشهر ثمرهاي تلخ داشت و آن ايجاد نقار و اختلاف و دشمني و در نهايت جنگ بين او و مير ناصر حاکم بندرريگ بود. اين چالش و رقابت به موقعيت جغرافيايي دو بندر بوشهر و بندريگ و وضعيت آنها در نزديكي به شيراز نيز ارتباط خاصي پيدا ميکرد. مسير شيراز به خليج فارس از شهر شيراز، از شهرهاي کازرون و خشت و سپس به روستاي داَلکي مي رسيد که کاروانهاي تجاري از اين روستا ميتوانستند از يکي از دو مسير غرب به طرف بندرريگ و خليج فارس و يا از مسير جنوب و جنوب شرقي به طرف بوشهر و خليج فارس برسند.
در گزارشهاي نمايندة کمپاني هند شرقي انگليس در بصره, در اين باره با نگراني زياد از اهداف کمپاني هلند چنين آمده است:
هلندي ها به اين دليل در خارک اسکان يافته اند تا از آن جزيره به عنوان پايگاهي جهت حمله به بحرين استفاده کنند از سوي ديگر, چون موقعيت خارک براي استقرار هلنديها که موقعيت آن براي کشتيهايي که بين هند و بصره رفت و آمد ميکردند, بمراتب بهتر از بوشهر و حتي بندر ريگ بود و مي توانست ناکامي هاي آنها در بندرعباس و بصره را جبران کند, لذا اين امر نمي توانست. از ديد رقابت آميز نمايندة کمپاني هند شرقي انگليس به دور ماند. قتل مير ناصر و ميرحسين توسط ميرمهنا, بر اوضاع تجاري بندرريگ تأثير نا مناسب فراواني گذاشت و هلنديها را نيز دچار تشويش نمود و در عين حال کفة رقابت تجاري بين اين دو بندر را نيز به نفع بوشهر و شيخ ناصر سنگين تر نمود.

ادامة تقابل و چالش خاندانهاي آل مذکور و زعابي (ميرمهنا):
تقابل و دشمني حاکمان بوشهر و بندر ريگ پس از قتل مير ناصر به دست ميرمهنا نيز ادامه يافت.
ميرمهنا که اينک خطري براي حاکميت خاندان آل مذکور محسوب ميشد, به حاکميت بر بندرريگ قناعت نمي کرد. اين دشمني بويژه پس از اخراج هلندي ها از خارک ابعاد گسترده تري يافته بود. وي با اعزام نيروهاي مهاجم به مسير کاروانهاي تجاري بوشهر به شيراز, اين مسير را کاملا نا امن و فعاليت هاي تجاري را در خشکي و دريا متوقف کرده بود. 
كاريستين نيبور كه در اين ايام از نزديك شاهد شورش ميرمهنا بود كه علاوه بر تهديد و مقابله با استقرار هلنديها در خارك، حاكميت قبيلة آل مذكور در بوشهر را نيز به چالش كشيده, تجارت رونق يافته در اين بندر را تهديد ميكرد, مينويسد: در اثر اين شورش راههاي تجاري بين بوشهر و شيراز عم ً لا دچار ركود گرديد در نتيجة اين ناامنيها بازرگاني  بين اين دو شهر کام ً لا به حالت تعطيل درآمد.
ميرمهنا حتي در سال ۱۱۷۷ ق./ ۱۷۶۳ م. دو بار به قصد تصرف بوشهر به اين بندر حمله کرد, اما به نتيجهاي دست نيافت. در اين زمان تمام نواحي دشتستان بجز بوشهر تحت فرمان او بود.
مؤلف گيتي گشا مينويسد: کريم خان قريب مدت دو سال از تنبيه او چشم پوشيد تا شايد وي از رفتار خود پشيمان شود, ليکن ميرمهنا بعد از راندن هلنديها (از خارک) سخت مغرور گرديده, به راهزني در دريا پرداخت و خان زند در اين مرحله ديگر تحمل نکرد و  زکيخان را مأمور سرکوبي او گردانيد در سال ۱۱۸۲ ق./ ۱۷۶۸ م. که کريم خان قصد داشت با استفاده از ناوگان بوشهر و سپاهي که از شيراز اعزام کرده بود, خارک را محاصره و ميرمهنا را تسليم کند و يک کشتي انگليسي نيز در اقدامي تکروانه و بدون هماهنگي با قواي زند و ناوگان بوشهر بر روي قلعه خارک آتش ريخته و عدهاي از نفرات ميرمهنا را کشته و زخمي کرده بود, ميرمهنا قايقي را به همراه يک پيک به بوشهر اعزام کرد و احتمالا از شيخ ناصر کمک خواست. شيخ نيز در پاسخ يکي از خدمههايش را به خارک فرستاد. اين اقدام شيخ ناصر تا آن زمان با توجه به دشمنيهاي دو طرف سابقه نداشت احتمالا ميرمهنا سعي کرده بود با جلب مشارکت شيخ ناصر او را به سمت خود متمايل نموده, از همپيماني با کريم خان باز دارد, اما شيخ که فرد دورانديشي بود و از غضب کريم خان در نتيجة اين اقدام خود که مصمم به سرکوبي ميرمهنا شده بود, بيم داشت, به درخواست ميرمهنا پاسخ منفي داد.

چالش و منازعة آل عتوب و آل مذکور:
همانگونه که ذکر شد, از تبعات قتل نادر شاه, گسترش ميل به انفصال از تابعيت حكومت ايران در اعراب پس کرانه هاي جنوبي خليج فارس بود که با عدم پرداخت خراج سالانة آنها آشکار ميشد. از جملة اين قبايل, اعراب آل عتوب بودند که در اواخر دهه ۱۱۶۰ ق./ ۱۷۵۰ م. قطر فعلي‐ مهاجرت کرده بودند. ‐ (Zubora) به شهر ساحلي زبورا هر چند در کمتر از دو دهه, زبورا رونق اقتصادي خاصي نسبت به گذشته يافته بود, اما از نتايج شگفت فتح بصره توسط سپاه زند ‐ که با هدف تعطيلي و توقف فعاليتهاي تجاري اين بندر به نفع بوشهر صورت گرفت ‐ اين بود که بعضي از قبايل عرب بصره و بويژه تجار اين بندر به زيورا روي آوردند و با انتقال سرمايههاي خود رونق و شکوفايي بيشتري به اقتصاد و تجارت آن بخشيدند و اين امري نبود که از ديد شيخ ناصر مخفي بماند. به همين جهت, با چند بار حمله در سالهاي ۱۱۹۰ و ۱۱۹۱ ق./ ۱۱۷۶ و ۱۷۷۷ م. تلاش نمود موقعيت تجاري اين شهر ساحلي را به مخاطره بکشاند, اما از اين حملات نتيجهاي به دست نياورد سه سال پس از مرگ کريم خان؛ يعني در سال ۱۱۹۶ ق./ ۱۷۸۲ م. باز بين اين دو قبيله جنگي بينتيجه در گرفت. حمله نيروهاي تنگستان به بوشهر و تصرف آن در سال ۱۱۹۳ اعراب آل عتوب را متوجه شکست پذيري شيخ ناصر و آل مذکور نمود. آنها با مشاهده اين شکست, احساس کردند ميتوانند بحرين را از حاکميت نزديک به سي ساله آل مذکور خارج نمايند. قضاياي پس از مرگ کريم خان و درگيري ميان خوانين زند بر سر قدرت نيز حاکي از اين بود که حكومت مرکزي زند نميتواند مانند گذشته از آل مذکور در اين قضيه پشتيباني کند.
در سال ۱۱۹۶ ق./ ۱۷۸۲ م. كه اعراب آل عتوب از زبورا (قطر) به بحرين حمله اي ناموفق کردند, ولي در سال بعد بحرين به تصرف آنان درآمد. شيخ ناصر نيروهاي خود را به بحرين فرستاد, اما اين نيروها در عقب راندن اعراب مهاجم آل عتوب کاري از پيش نبردند بيشک تصرف بحرين به دست اعراب آل عتوب براي شيخ ناصر تنها از دست دادن يک حوزة حکمراني نبود؛ چه رونق بحرين و زيورا مي توانست موقعيت تجاري بوشهر را دچار مخاطره نموده, به آن آسيب جدي وارد سازد.
با روي کار آمدن علي مراد خان زند در سال ۱۱۹۸ ق. شيخ ناصر با ارسال پيش کشي به او از خود عکس العمل نشان داد؛ با اين اميد که دربار زند وي را در بازپس گيري بحرين ياري نمايد, اما چنين نشد و بحرين براي هميشه از حاکميت آل مذکور خارج گرديد.

هیچ نظری موجود نیست: