در اینجا فقط طبق اسناد و شواهد موجود بحث می شود و احتمالات گفته نمی شود.
سوالی که پیش می آید این است. به راستی مردم استان بوشهر از چه نژادی هستند؟ آیا مردم استان بوشهر فارس هستند یا فقط زبان امروزی این مردم فارسی با گویش بوشهری شده است؟ با ما باشید تا پاسخ خود را دریافت کنید. بدون شک مردم استان بوشهر هرگز فارس نبوده اند و نیستند.به صورت خلاصه بنویسم که نژاد مردم بوشهر ترکیبی از قشقایی ها، عرب ها و لرها است. برای همه آنها طبق اسناد نوشته ام. این مطلب بسیار جالب است. بخش عرب ها زیاد است پس بگذارید ابتدا در مورد قشقایی ها بنویسم و سپس عرب ها و سپس لرها و کازرونی ها و…
سوالی که پیش می آید این است. به راستی مردم استان بوشهر از چه نژادی هستند؟ آیا مردم استان بوشهر فارس هستند یا فقط زبان امروزی این مردم فارسی با گویش بوشهری شده است؟ با ما باشید تا پاسخ خود را دریافت کنید. بدون شک مردم استان بوشهر هرگز فارس نبوده اند و نیستند.به صورت خلاصه بنویسم که نژاد مردم بوشهر ترکیبی از قشقایی ها، عرب ها و لرها است. برای همه آنها طبق اسناد نوشته ام. این مطلب بسیار جالب است. بخش عرب ها زیاد است پس بگذارید ابتدا در مورد قشقایی ها بنویسم و سپس عرب ها و سپس لرها و کازرونی ها و…
سهم قشقایی ها (Qashqai):
اگر تاریخ نبردهای بوشهر در
سال 1857 میلادی بخوانید (جنگ 1857 همان جنگی است که هرات افغانستان ادعای
استقلال کرد و انگلیس به فرماندهی بزرگترین سرلشکرش یعنی ژنرال اوترام
General J. Outram به بوشهر لشکر کشید و شما امروز می توانید قبر ژنرال
David Stopford را در خیابان توحید بوشهر ببینید!) می بینید که قشقایی ها
(Qashqai) چه نقش پر رنگی در مبارزات دارند! اساسا بخش های بسیاری از نواحی
مرزی بوشهر و شهرستان هایی که حاصلخیزی خوبی دارند اساسا قشقایی بوده اند و
امروز تا بخشی هستند مانند تنگستان، دشتستان و دشتی. حتی در دوران قاجار
که ایران ولایت بندی شده بود می بینید که شهرستان های تنگستان، دشتستان،
بوشهر، کازرون، فیروزآباد، فراشبند، قیر و کارزین همگی یک ایالت قشقایی
محسوب می شده است:
ناگفته نماند که در دوران مبارزات رییسعلی دلواری در سال 1915 (یعنی
جنگ جهانی اول که فرستاده آلمان یعنی آقای Wassmuss با رییسعلی همکاری
میکرد) آقای صولت الدوله قشقایی (رییس ایل قشقایی) همکاری بسیاری نزدیکی با
رییسعلی داشت! اساسا تعداد زیادی از قشقایی های بومی تنگستان جز نیروهای
مبارز تنگستان بودند! در جنگ جهانی اول نیز قشقایی ها با کمک Wassmuss جاده
شاهی بوشهر-شیراز را بستند و جاده تا 3 سال بسته بود به طوری که انگلیس
مجبور شد یک جاده جدید بین بوشهر-شیراز احداث کند (می توانید داستانش را از
این فایل بخوانید)
قشقایی ها آنچنان تاثیرگذار بوده اند که انگلیس یکی از بهترین ماشین
های طراحی شده را به نام آنها نامگذاری کرده است یعنی Nissan Qashqai:
پیش از ورود و استقرار آریائیان مهاجر و
بدون هویت قبلی، در منطقه بوشهر نژادهای بومی دراین سامان میزیستهاند و
مدارکی از عصر حجر، کاکولیتیک و برنز (مفرغ) قدیم باقی ماندهاست. اما نسل
امروز بوشهری ها از همان نسل بومی ها و نسل مهاجر هستند.
به شهادت ژئولوژى و سنگوارههاى کشف شده در سواحل ایران، آغاز زندگى در
خيلج فارس به حدود 400هزار سال قبل بازمىگردد. وسايل اوليه زندگى انسان،
که ساخته و پرداخته از سنگ و مربوط به دوران پس از سنگ است، در بوشهر يافت
شده. حتى از دوره چوب و صدف که انسان اوليه ابزار تنازع بقاى خود را از اين
دو وسيله مىساخته از قبل از دوران سنگ، در سواحل خليج فارس شواهد و
قرائنى به جاى مانده است.
در این لینک می توانید اطلاعاتی در مورد تاریخ بندر لیان (بوشهر) در زمان ایلامیان توجه کنید:
در این لینک می توانید اطلاعاتی در مورد تاریخ بندر لیان (بوشهر) در زمان ایلامیان توجه کنید:
اقوام موجود در استان بوشهر تا قبل از ورود دین مبین اسلام:
با توجه به اینکه استان بوشهر نزديک به دريا بوده نژادها و اقوام مختلفی در
آن سکونت کرده اند به خاطر رفت آمد و سر کار داشتن با کشورهای همسايه
بيشتر فرهنگ بوشهر و همينطور نژادها آنها عرب آفريقايی می باشد حتی تا قبل
از ورود اسلام. مسلما نزديکی بوشهر به بحرين و عربستان و بصره بيشتر بوده
است تا شيراز و يا شهرهای شمالی کشور چون که بيشتر کار مردم بوشهر با کشتی و
مسافرت به بنادر دور بوده حتی تا دارسلام آفريقا و کشورهای مدیترانه
(سوریه ایتالیا لبنان اسپانیا) و بافت قدیمی بوشهر که مدیترانه ایست خود
گویای این امر است:
چوبهايی که در خانه های قديمی
به کار مي رفته خود نشانه ای از تجارت و رفت آمد با کشورهای مجاور است چون
همچنين این چوبها در ایران یافت نمی شود و من ميخواهم در این مقاله فقط در
مورد اقوامی که تا قبل از اسلام در بوشهر زندگی می کرده اند را مورد بررسی
قرار دهم که آن اقوام عبارتند از:دراويدی، اعيلامی (نه سامی نه سومری و از
نژاد سیاهی بودند)، سامی (عربها) و سومری (اقوام ساکن در جنوب عراق)برخي
طوايف عرب در اواخر عهد پارتيان و نيز در اوائل عهد ساساني به نقاطي از
سواحل جنوبي هجرت كرده و اجازة اسكان يافته بودند . اينها از قبايل اَزُدِ
عُمان (عُمان و اماراتِ كنوني ) و عبدالقيس بودند كه در برخي از جزاير
دهانة هرمز (در حقیقت تنگه باب السلام) نيز ساكن شده بودند و بخشهائي
ازآنها تا لنگه (لنجه) و كنگ و بوشهر(أبوشَهر) و گناوه (جنابه) نيز رسيده
بودند .جزيرة قيس(كه اكنون كيش ناميده ميشود) نامش را از يكي از طوايف
عبدالقيس گرفته بوده، و جزيرة قشم به يك طايفه از همينها به نام بني قاسم
منسوب بوده است. چنانكه ميدانيم عُمان و زمين هائي كه اكنون امارات متحدة
عربي است، از جزو زمينهاي داخلي ايران به شمار ميرفت، هجرت طوايفي از
عبدالقيس به زمينهاي شمال خليج فارس يكي از وجود نقل و انتقال جماعات بشري
در داخل كشور به شمار ميرفت و يك امر كاملا طبيعي بود. گزارشهاي تاريخي
تصريح دارند كه طوايفي از عبدالقيس در آستانة ظهور اسلام در منطقة شمالشرق
عربستان نيز اسكان داشتند و دينشان مسيحي بود . اينها همراه با به راه
افتادنِ فتوحاتِ اسلاميِ زمانِ عمر، به خاطر شركت در لشكركشي ها مسلمان
شدند و پس ازآن در مناطقي از جنوب ايران از جمله در گناوه اسكان يافتند .
يكي از معروفترين اينها بهرام پدر ابوسعيد جُنابي ( = گناوه ئي ) است .
ابوسعيد جنابي همان مردي است كه در قرن سوم هجري در قبايل عبدالقيس احساء
رهبري جنبش قرمطي را به دست گرفت و درشرق عربستان تشكيل دولت قرمطي داد.
عکسی از بوشهر (أبوشهر) که مردم و شیخ بوشهر و پسرش را نشان می دهد:
- میرزا محمد حسین مستوفی در سندی تفضیلی از عسکر فیروزی در زمان شاه سلطان حسین صفوی مربوط به آمار مالی و نظامی ایران در سال ۱۱۲۸ هجری قمری که در سال ۱۲۱۵ نگاشته شده است چنین آمده است:: » یکی ابوشهر، دوم گناوه، سیوم دورق که عرب چعب اند و بنا بر این شغل سپاهی گری چنانچه باید و شاید در خشکی از آنها در ازمنه سلف مفهوم نگردیده لهذا به قدر سه لک خانه وار از ایلات آورده و در کوهستانهای قریب به ساحل فارس ساکن نموده اند. چنانچه نام ایلات مذکور زنگنه گرایلی-و قشقه ای-و ممسنی است.
عکسی از بوشهر (أبوشهر) که مردم و شیخ بوشهر و پسرش را نشان می دهد:
- ال مذکور عربهایی که ابوشهر را بنا نهادند و به مدت 110 سال حکومت فوق العاده قوی بر پا کردند به طوری که که بوشهر در زمان افشاریان و زندیان تبدیل به مرکز سیاسی و تجاری کشور شد و واحد پول بوشهر (یعنی فلوس) واحد پول ایران شد. (المذكور ( المطاریش ) : من اعراب الجزیرة العربیه هاجروا اللی المنطقه و حكموها فتره طویله)
- ال عبدالجبار از اقوام شیعه عرب که علمای بزرگی نیز هستند از عراق به بوشهر امدند.(ال عبدالجبار : هاجروا من العراق الیها و هم شیعة الاثنى عشری)
- ال عصفور شیخ بزرگ شیعه که از بحرین به بوشهر امدند. (ال عصفور : العالم الشیعی البحرینی سكن فی هالمدینه ) این خاندان نفوذ زیادی در حکومت فعلی بحرین و شیعیان بحرین دارد و امام جمعه بزرگ بوشهر در 100 سال پیش از همین خاندان بود:
- خاندان بلادی که از بحرین به بوشهر امدند.
- عدنانی ها عربهای معروف و علمایی بسیار بزرگ در جهان اسلام هستند که نسبشان به نظار بن سعد بن عدنان می رسد نیز از بحرين به این نواحی امدند.(العدنان : من اعراب البحرین من من كبار علماء الاسلام و نسبهم یرجع لـ نظار بن سعد بن عدنان)
- ال عاشور از علمای معروف شیعه که از بحرین به استان بوشهر امدند.(العاشور : من اعراب البحرین و شیعة المذهب)
- خاندان دشتی که نسبشان به فارس بن شهبان می رسد از نجد عربستان به این نواحی امدند.(عشیرة الدشتی : من اعراب نجد و نسبهم یرجع لـ فارس بن شهوان)
- بحرانی ها نیز از بحرین به این نواحی استان بوشهر مهاجرت کردند.
- شیخیانی ها که به گفته بزرگان دشتی نقل سینه بسینه از عراق به این نواحی امدند.
- سید های دشتی که نسبشان به امیر دیوان می رسد از مدینه به شیراز و بعد به دشتی و بوشهر مهاجرت کردند.(السید : هاجروا من مدینة المنوره الى شیراز و ثم الى بوشهر و نسبهم یرجع لـ امیر)
- شیخ حسین چاهکوتاهی که نسبشان به شیخ دموخ می رسد از عربستان به این نواحی امدند.(دیوان الدموخ : من اعراب السعودیه و استوطنوا الدویره)
- عربهای ال حرم که از عربستان به این نواحی امدند.(آل حرم ( الحرمی ) حلف قبلی متباین النسب كانت مساكنهم فی مكة المكرمة و متواجدین فی نابند و الحالة و تمبو و اعسلو و …)
- خاندان ال شریف که اصل انها از بحرین است.(ال شریف : بحرینی الاص)
- ال نصور از طایفه بنی خالد که قسمتی از انان مکه معظمه و بعضی نیز در النعمیه قطیف زندگی می کنند که الان نیز در کنگان بندر طاهری و گاوبندی هستند.(آل نصور ( النصوری ) من الجبور من بنی خالد و سكنوا القبندیة و الطاهریة و كنكون و المنقة الغربیة للساحل الشرقی)
- بحرینی که از نام انان نیز مشخص است که از بحرین به استان بوشهر امدند. (عشیرة البحرینی : من عرب البحرین استوطنوا هناك)
- درازي هاي دشتي كه از بحرين به اين نواحي امدند هر چند كه بزرگان دشتي اين ناحيه را كوچ كننده گان بحريني مي نامند.
- ال خليفات در ديلم كه چند صباحي خان آن منطقه بودند.(الخلیفات : سكان لیراوی و دیلم و حكامامها عقدا من الزمن)
- قبيله ماحوزي كه در دشتستان ساكن شدند نيز از بحرين به اين استان امدند.
- آل عتوب که ساکنین بندر دیلم هستند. (العتوب : سكان بندر دیلم)
- اعراب زعابی که ساکنین جزیره خارک (جزیره خرج) و بندر ریگ (ریق) هستند. (الزعابی : سكان جزیرة خرج و ریق و حكامها)
- الزعاب ( الزعابی السلیمی ) من قبیلة بنی سلیم و له اماره فی بندر ریق
- المطاریش (المطروشی) قبیلة عربیة كانت لهم امارة فی ابوشهر كما انه جزیرة البحرین كانت خاضعة لهم ولقد حاولوا احتلال مدینة الزبارة القطریة .
- البومهیر : تواجدوا مع الزعاب والمطاریش فی ابوشهر
- العتوب والخلیفات : على الساحل بالقرب من بندر الدیلم ولهم تواجد على بعض جزر الساحل و الخلیفات كان فی منطقة اللیراوی بالقرب من ابوشهر لاكثر 100 عام و حكموها لحقبه مدیده
- الجلاهمة : ینتمون لحلف العتوب وقد سكن منطقة بوشهر و مبارك بن خلیفة الجلاهمه سكن فی حالة نابند (الحالة) على الساحل الشرقی للخلیج العربی و تزوج امرأة من قبیلة ال سمیط كانت تسكن فی حالة نابند (الحالة) .
- أسرة آل مشاری : ینتمون إلى الجبور من بنی خالد وأصلهم من منطقة عنیزة فی نجد، وقد انتقل جد ال مشاری فی القرن الثامن عشر من الجزیرة العربیة الى بوشهر ثم الى جاه كوتاه حیث سكن مع الدموخ الدواسر وتزوج منهم لذلك یظن البعض بان ال مشاری ینتمون الى الدواسر بالرغم من انهم ینتمون لبنی خالد وفی القرن التاسع عشر كان ال مشاری فی البحرین وحدث خلاف بینهم وبین الشیخ محمد بن خلیفة آل خلیفة حاكم البحرین ونتیجة لهذا الخلاف قرر جزء كبیر من أسرة آل مشاری السفر من البحرین إلى جزیرة قیس، ثم انتقلوا إلى لنجة على ساحل فارس
- اسرة ال غتم (الغتمان) : من الاسر المعروفة فی البحرین وبینهم وبین ال خلیفة نسب حیث كان لهم تواجد فی بندر حالة نابند.
- نژاد مدیترانه ای به طور مثال «شیخ سعد» که از شام سوریه به جزیره شیف امده است و خان شیف بوده است را می توان ذکر کرد.
- و بعد مي توان لرهاي ساكن بوشهر را نام برد كه نقش مهمي در اين استان دارند و شمال استان بوشهر را به خود اختصاص داده اند و گويش بوشهري ها نسبتا شبيه لرها ست كه اين خود نشان دهنده ورود لرها به بوشهر بوده است .كه بيشتر در گناوه -دشتستان و ديلم زندگي مي كردند.مثلا طايفه ليراوي كه از كهکيلويه به اين نواحي امدند و همینطور طایفه حیات داودی که در اصل شاخه ای از طایفه حیات غیبی هستند که از خرم اباد لرستان به این نواحی امدند.
- كردها نيز در استان بوشهر بوده اند مثل كردي -كردي زادهو به طور مثال ميتوان طايفه زنگنه را نام برد كه از كرمانشاه به چاهكوتاه و استان بوشهر وارد شدند.
- كازرونيها كه در بوشهر محله اي به خود اختصاص داده بودند و در بوشهر تجارت مي كردند. بعد از ان بهبهاني ها بودند كه محله اي در بوشهر به نام انان بوده كه پاپري هاي برازجان از همين دو نسل كازروني و بهبهاني هستند.
- البته که نمی توان ورود افریقایها را به این استان نادیده گرفت چون که استان بوشهر وارد کننده برده بوده و بعد از بوشهر به کشورهای همجوار چون عراق و ایران منتقل می شدند.
کتاب
ماه تاریخ و جغرافیا – سال 1379 – اولین فرستاده امپراتور ژاپن به ایران
(شرح عبور از بوشهر و دشتستان) (نگاهی به سفرنامه یوشیدا ماساهارو): برای خواندن سفرنامه کامل می توانید به لینک زیر رجوع کنید اما خلاصه ای از این سفرنامه در زیر آورده ایم:
بوشهر،بندری با بخار آب:
سرانجام ماساهارو یوشیدا پس از طی مسیر طولانی در هوای گرم و تابستانی خلیج فارس،روز دوشنبه 28 جمادی الثانی 1297 هـ ق/6مه 71880وارد بندر بوشهر شد.اهمیت سوق الجیشی این بندر از نظر او چنین توصیف شده است:
بامداد دیگر به بندر بوشهر رسیدیم.این بندر مهمترین نقطه خلیج فارس است. پیش از رسیدن به بوشهر، بارها وضع و نمای آن را در خیال آورده بودم و تصویری ذهنی از آن داشتم.
«خانه های اینجا از آخر قرمز و به صورت چهارگوش است،که پنجرههایی در دیوار آن کار گذاشتهاند.بام خانه ها مسطح است و در شبهای گرم مردم روی بام میروند تا خنک شوند، و همان جا در هوای آزاد میخوابند. ساکنان این شهر شبیه مردم عرب بودند. جمعیت اینجا حدود 10000 نفر بود. هنگام روز، بوشهر داغ و سوزان است و مردم کمتر از خانه بیرون میروند.»(ص 46)
سرانجام ماساهارو یوشیدا پس از طی مسیر طولانی در هوای گرم و تابستانی خلیج فارس،روز دوشنبه 28 جمادی الثانی 1297 هـ ق/6مه 71880وارد بندر بوشهر شد.اهمیت سوق الجیشی این بندر از نظر او چنین توصیف شده است:
بامداد دیگر به بندر بوشهر رسیدیم.این بندر مهمترین نقطه خلیج فارس است. پیش از رسیدن به بوشهر، بارها وضع و نمای آن را در خیال آورده بودم و تصویری ذهنی از آن داشتم.
«خانه های اینجا از آخر قرمز و به صورت چهارگوش است،که پنجرههایی در دیوار آن کار گذاشتهاند.بام خانه ها مسطح است و در شبهای گرم مردم روی بام میروند تا خنک شوند، و همان جا در هوای آزاد میخوابند. ساکنان این شهر شبیه مردم عرب بودند. جمعیت اینجا حدود 10000 نفر بود. هنگام روز، بوشهر داغ و سوزان است و مردم کمتر از خانه بیرون میروند.»(ص 46)
۱ نظر:
تمام جملات و کلمات آمده در این مقاله رانخواندم بلکه بلعیدم. شاید هربار دگر هم که آنرا بخوانم باز برایم مثل بار اول تازه باشد که حتما هم اینطور است.من بیشترین دوران جوانی ام را در بوشهر همیشه گرم با آن آسمان همیشه خاکستری اش گذرانده ام. همه چیز آنجا برایم دوست داشتنی و حتی پرستیدنی است.بازارش، کوچه های همیشه نمناکش ، ساحل تف کرده و مسخ کننده اش با آن صخره های وهم انگیز که در پهنه مه گرفته غروب فاصله پندار و حقیقت را از میان می برد،و مردم خونگرم و دوست داستنی اش که هر بار در خانه هایشان میزنی انگار که منتظرت بوده اند،از تو اسقبال میکنند.
هرگزدنیای خیال انگیز چراغانی شده دریا که دورتادورم را از دور گرفته بود، زمانی که از برازجان که به هوای گرما معمولا شب به سمت بوشهر حرکت میکردماز یاد نخواهم برد.
دستت درد نکند. خیلی ممنونم، مرا دوباره زنده کردی .
ارسال یک نظر